دیباچه: تاریخچه و خصوصیات
هنگامی که منتوحوتپ دوم (Mentuhotep II) مصر علیا و سفلی را دوباره توانست متحد کند؛ دوران پادشاهی میانه آغاز شد. در این هنگام، به گونهای مسیر برای رنسانس دوم هنری مصر هموار شد و تِبس (Thebes) برای اولین بار در طول سلسله یازدهم، به عنوان پایتخت و مرکز هنری انتخاب شد. اولین نمونه عالی از معماری مصری در این دوره، مجموعه سردخانه منتوحوتپ است که برای مقبرههای اجداد تبایی او، در مقابل صخرههای بینظیر غربِ تبس ساخته شده بود.
ویژگی اصلی آن، معبدی پلکانی با رواقهای ستوندار و تزییناتی شامل طیفی از مجسمههای برجسته منقوش و حکاکی شده (به سبک تبانی) بود. امروزه، محققان این مجسمهها را به عنوان یکی از بهترین مجسمههای تولید شده در مصر باستان میشناسند. پس از سلسله یازدهم، فرعون جدید آمنمهات یکم (Amenemhet I)، پایتخت را به ایچتاوی (Itj-tawy)، در نزدیکی اِللشت (Lisht یاEl-Lisht ) امروزی، منتقل کرد. هنرمندان سلسله دوازدهم، با الهام از مجسمههای مصری که تعدادی از بناهای تاریخی پادشاهی قدیم مجاور را تزئین کرده بود؛ به خلق مجموعه جدیدی از زیباییشناسی پرداختند که نمونه آن، مجموعهای از مجسمههای سلطنتی معماری است.
معبد وداع منتوحوتپ در تبس (الدیر البحری)
معبد وداع (Mortuary Temple، از معابد مصری که در کنار آرامگاه سلطنتی ساخته شده و کارکرد آن برای مراسم تشییع و خاکسپاری فرعون بوده است)، محوطهای باستانی و مجموعهای آرامگاهی متشکل از معبدها و گورها است. با فروپاشی پادشاهی قدیم، یک دوره طولانی هرج و مرج و بینظمی داخلی مصر را درگیر کرده بود که طی آن هیچ ساختمان تاریخی ساخته نشد.
حدود سال 2050 قبل از میلاد، منتوحوتپ که از اعضای خاندان شاهزاده تبس بود؛ موفق شد دو پادشاهی را دوباره متحد کند. تبس به طور موقت پایتخت سلطنتی شد و در ساحل شرقی رود نیل، شهری در نزدیکی پناهگاه اصلی (که بعدها مجموعه معبد کرناک در آنجا بنا شد) به همراه کاخها، ساختمانهای اداری و محلههای مسکونی قرار گرفت. در وجه مقابل آن (جبهه غربی)، مردگان از زمانهای بسیار قدیم در کنار صخرههای باشکوه دفن شده بودند.
پادشاه منتوحوتپ، بنیانگذار پادشاهی میانه است که معبد و محل تدفین خود را در کنار درهای منتهی به صخرههای غربی و به دیوارههای صخرهای محکم (دیر البحری، دیر و کلیسای دریا) انتخاب کرد. دریاچهای عمیق که در آنجا وجود داشت به احتمال زیاد قبلا، متعلق به هاتور (Hathor)، الهه مردگان مقدس بوده است. معبد وداعِ منتوحوتپ، اولین بنای تاریخی شناخته شده در مصر علیا و در تبس است. این بنا، به عنوان مقبره سلطنتی و مرکز پرستش پادشاه و خدایان تبه، بر مبنای نظم سلسله جدید، قدرت رهبری تبس را برجسته میکرد. بافت بنا، بعدتر به شدت پس از بهرهبرداری آن به عنوان معدن سنگ آسیب دید.
طرح این بنا، بر اساس محورهای عمودی و افقی طراحی شده که از کناره زمین حاصلخیز به اتاق مقبره پادشاه در اعماق صخره منتهی میشد. نمای بنا رو به سمت شرق و به سمت معبد مقدس کارناک قرار داشت؛ جایی که آیین آمون از آن قابل دیدن بود. این مجموعه، همانند مجتمعهای غسالخانه سلطنتی ممفیس، یک معبد درهای (Valley Temple) (حفظ نشده) بود که قابلیت دسترسی به یک میانگذر دیواری را از طریق حیاطی بزرگ ایجاد میکرد. بخش انتهای معبد نیز به درختان افرای چناری (Sycamores ) و گز (Tamarisks) محیط میشد.
معبد بر روی یک تراس مرتفع صخرهای قرار داشت. دسترسی آن، از سمت حیاط، از طریق یک رمپ مرکزی عظیم بود. در پایین تراس، دو ایوان ستوندار دو طرف رمپ را تزئین کرده بودند. روی تراس، یک فضای آزاد و وسیع با پلان مربعی قرار داشت که سازه روی آن به صورت کشیده از غرب تا سمت صخره امتداد داشت. پلان مربعی بنا شامل یک درونگاه مرکزی وسیع، با دیوارهای شیبدار به سمت بیرون و فضای غلامگرد (Ambulatories) (راهرو باز یا سرپوشیده دورادور عمارتها و بناهای بزرگ) در هر چهار طرف بود. این دیوارهها نیز مانند نمای شرقی ایوان با ایوانهایی در شرق، شمال و جنوب تزئیین شده بودند. باز بودن پلان این بنا، به احتمال زیاد بر مبنای مقبرههای شاهزادگان پیشین تبایی بنا نهاده شده است.
قسمت غربی معبد، به طور کلی به محل پرستش فرمانروای مرده اختصاص دارد. ورودی اتاق مقبره، در کف صحن ستوندار کوچکی که «پیش معبد» را از معبد مرده جدا میکرد؛ واقع شده است. سالن بنا نیز شامل تالاری عریض است که سقف مسطح آن توسط ده ردیف هشت ستونی نگهداری میشود. این تالار، قدیمیترین تالار ستوندار مصری در تاریخ معماری است که در ضلع غربی آن، قدس الاقداس (The Holy of Holies) اتاقک صخرهای قرار گرفته است.
طراحی معبد غسالخانه پادشاه منتوحوتپ یکی از مستقلترین طرحهای معماری مصر است. در هنگام کشف بنا، فرض اینگونه بود که ساختار درونگاه مرکزی عظیم در انتهای شرقی تراس، قبلا توسط هرمی که بالای سقفهای مسطح غلامگرد و دیوارهای بیرونی قرار داشتند، نگه داشته شده است؛ البته، این الگویی بود که در تاریخ معماری باستان بسیار یافت میشود. اخیرا، با تلاشهای د. آرنولد (D. Arnold) ، مفهوم دینی و ربانی معبد آشکار شده است؛ وی معتقد است، درونگاه مرکزی نشانگر یک پناهگاه بدوی است که در زیر معبد مونتو مدامود (Monthu Temple of Medamud) (نزدیک تبس) حفاری شده است.
این مکان، یادبودی است از اقامتگاه اولیه خدای خورشید (رع) که در منطقه تبه (Thebes) مورد پرستش بود. سالن ستوندار منتوحوتپ که از کندهکاری صخره غربی ایجاد شده بود اختصاص به آیین پادشاه -زندگی و مرگ- و خدای آمون-خورشید (رع)- داشت. این بخش، نشانگر رابطه صمیمی میان حاکم و خدای خورشید است. به همین جهت، در بسیاری از معابد دیگر پادشاهی جدید در تبس نیز حضور دارد.
در زیر ساختار اصلی بنا، مقبره پادشاه قرار دارد که ورودی آن از حیاط (باب الحوسان) قابل دسترس است. مجسمههای کشف شده پادشاه در حیاط وسیع معبد، لباسهایی بلند مخصوص بر تن دارند که نشان دهنده جشن زمینی و جاودانه سالگرد سلطنتی شاه و تولد دوباره ابدی فرمانروا و نظام سلسلهای است، که به آن باور داشتند.
در تفسیر آرنولد – که با تکههای باقیمانده از نقش برجستههای دیواری سازگار است – معبد غسالخانه منتوحوتپ (Mentuhotep) با استفاده از الهیات و تصویری از پادشاهی که از سنتهای محلی تِبان (Theban) شکل گرفته است، ایجاد شده بود. این اثر منحصر به فرد، نشاندهنده تاثیراتی است که به شکل اصلاحشده بعدا در مقبرههای شاهزادهای سلسله دوازدهم عتمانیه (شهری در مصر) (Qaw el Kebir) و حدود پانصد سال بعد، در مجموعه معبد حتشپسوت (Hatshepsut)، همسایه نزدیک آن در شمال ظاهر شدند.
مجموعه اهرام پادشاهان سلسله دوازدهم
پادشاهان سلسله دوازدهم نیز از تِبای (یا تِبِس) (Thebes) بودند، اما به دلایل سیاسی، اقامتگاه خود را به ممفیس (Memphis) بازگرداندند. در همان زمان، آنها علاقه خاصی به تِبای داشتند و نوم (شهری درمصر) (Nome) را با معابد آراستند. پس از ممفیس، تِبای به مهمترین مرکز مذهبی تبدیل شد. معماران مصری، مقبرههای سلطنتی را به شکل اهرام همراه با معابد وداع، مطابق با سنت ممفیتی (Memphite)، در جنوب ممفیس، نزدیک اللشت و دهشور (Dahshur)، در جنوب در لاهون و هوارا و در کنار فیوم (منطقهای که پادشاهان اواخر سلسله دوازدهم برای کشاورزی استفاده میکردند) ساختند.
تنها بنایی که از آن زمان قابل بازسازی بوده و بقایای معماری و مجسمهسازی کافی از آن موجود بود؛ آرامگاه سسوستریس اول (Sesostris) در نزدیکی اللشت است. پلان معبد وداع یادآور مجموعههای هرمی اواخر پادشاهی قدیم در طول سلسله ششم است. در این زمان، موقعیت سلطنت تغییر کرده بود و خدشهای در اعتماد به انبوه مقبرهها به عنوان وسیلهای برای تضمین تداوم هستی ابدی به دلیل تحولات سیاسی دوره میانی اول، ایجاد شده بود. همچنین تغییرات اجتماعی رخ داده بود که پیرو آن دیگر منابع کار کل کشور در اختیار پادشاهان سلسله دوازدهم نبود.
آمنهت یکم (Amenemhat I)، بنیانگذار سلسله دوازدهم، معابد وداع خئوپس و دیگر پادشاهان پادشاهی قدیم را برای بلوکهای گرانیتی غارت کرد تا هرم خود را بسازد. همه اهرام این دوره تکنیکهای جدیدی را نشان میدادند که در آن کار کمتر و مصالح کمتری مصرف شده بود. درونگاه مرکزی آنها از ماسه و قلوه سنگ ساخته شده بود و دیوارهای قلوه سنگ یا آجر خشک شده آن را حفظ میکردند. اضلاع بیرونی اهرام به دقت با صفحات سنگ آهک سفید پوشیده شده بودند و راس آن در برخی موارد گرانیت تیره بکار میرفت. از سوی دیگر، برای محافظت از مقبره سلطنتی در مقایسه با پادشاهی قدیم، راههای بیشتری استفاده میشد مانند محکم ساختن اتاق تابوت، که گاهی از با ایجاد حفره در تکه سنگ یکپاچه بوجود میآمد و راهروهای بنبستی تعبیه میشد که دزدان مقبره، در آنها به دام بیفتند و منحرف شوند.
مهمترین مجموعه معبد وداع، متعلق به آمنهات سوم در هاوارا بود که در میان یونانیان معروف به لابیرنت (Labyrinth) بود. هرودوت (Herodotus) و استرابون (Strabo) از جمله نویسندگان باستانی هستند که توصیفاتی از این بنای عظیم که اکنون تقریبا چیزی از آن باقی نمانده به جای گذاشتهاند. تلاش برای بازسازی این بنا، تنها بر اساس این نوشتهها نتوانست زیاد حدودی موفقیتآمیز باشد.
مقبره های ایالتی خرهسالارها (نومارش)های سلسله دوازدهم
سلسله دوازدهم به غیر از پادشاهان خود، اشراف فئودالی نیز داشت؛ خانوادههای شاهزاده مصر میانه و مصر علیا که با نفوذ بودند و به صورت مستقل عمل میکردند. آنها در نزدیکی منطقه خود در تپههایی با شیب ملایم که دره نیل را در بر میگرفت، مقبرههای صخرهای ساختند که برخی از آنها در تجملات و طراحی خاص با مجموعه معابد وداع پادشاهان رقابت میکردند. این بناها، با توجه به وضعیت نگهداری خوبشان به خوبی میتوانند درک ما را از معماری مقبرهای آن دوره رشد دهند.
مقبرههای صخرهای در بنی حسن (Beni Hasan) در مصر میانه، ایدئولوژی اهالی مصر سفلی از مقبره بهعنوان «محل» و «سکونت» ابدی مردگان را به خوبی منعکسمیکنند. اتاق یا حفره صخرهای یکی از مقبرههای قدیمیتر با ستونهای با طرح پاپیروس تزیین میشدند که احتمالا نمایشگر «تالار جشن» است. ورودیها اغلب در زیر یک ایوان باز قرار داشتند که در خانههای معاصر اشراف نیز چنین است.
مقبرههای شاهزادهها در بنی حسن، بر فرقهگرایی تاکید بیشتری داشتند و همانند نمونههای اولیه سلطنتی یک حفره صخرهای عمیق با جهتی محوری و سه راهرو ایجاد میکردند. سقفها بر روی شاه تیرهای طولی (Architraves، بخش زیرین قسمتی از طاق که روی سر ستون قرار میگیرد) و طاقهایی مسطح هستند و بر روی ستونهای چند ضلعی قرار دارند. همچنین روبروی ورودی در دیوارِ پشتی، راهروی میانی قرار دارد که مجسمه صاحب مقبره را در خود جای داده است. طاقها قرار گرفته بر سه راهرو با نقاشیهایی از جشنهای برپا شده در چادر و نقش فرشهای رنگارنگ آراسته میشدند متاسفانه برخی نمونههای ناپایدار آنها باقی نمانده است.
در طرف دیگر، ایدئولوژی مصر علیا با انتزاع فرمهای معماری مطابقت داشت و تنها در خدمت اجرای تشریفاتی فرقهای در امتداد یک توالی فضایی جهتدار محوری بود. مقبره شاهزاده سیرنپووت دو (Sirenpowet II) در کرانه غربی نزدیک اسوان (Aswan) نمونه باشکوهی از پلان محوری است . این بنا، به طور کامل در جهت شرق و غرب قرار گرفته است. ورودی بنا، از تالاری سه ایوانی بلند، با سقف مسطح و ستونهای مربع تشکیل شده است که به وسیله پلههایی کم ارتفاع به گذرگاهی طولانی با سقف طاقدار و به اتاق نیایش ختم میشود.
توسعه یافتهترین مقبرههای شاهزاده در قاو الکبیر (Qaw el Kebir) (کرانه شرقی) وجود دارد. در این مقبرهها از یک راهروی عریض ستوندار از جنس آجرهای تپه، گذرگاهی سرپوشیده ایجاد میکرد که به مجتمعهای سردخانه منتهی میشد. بسیاری از طبقات بر شیبها، همپوشانی دارند و از طریق راه پلههایی باز، فضاهایی میان صخرهها با محوطههای باز، سالنهای ستوندار و پناهگاههایی در سالنهای توخالی، به هم مرتبط میشوند. این الگو، نمونه مفصلبندی معابد وداع سلطنتی است که بر اساس نیازهای سایت (قرارگیری در دامنه تپه) طراحی میشدند. شباهت میان این فضاها صرفا در فضای خارجی نیست؛ بلکه تطابق دقیق توالی اتاقها و اثاثیه با مقبرههای سلطنتی حتی در جزئیات نیز وجود دارد.
معابد
از پادشاهی میانه، بقایای معابد مهمتری نسبت به پادشاهی قدیم باقی مانده است. اغلب این معابد هنوز از آجر ساخته میشدند و در اثر بازسازیهای بعدی از بین رفتهاند؛ هرچند به طور گسترده در سراسر زمین پراکنده بودند، اما قابل بازسازی نیستند. با این وجود، از اندک چیزهای باقی مانده میتوان فهمید که معماری پادشاهی میانه برخی از ایدههای جدید را که قرار بود تاثیر عمیقی بر آینده عبادتگاه خدایان داشته باشد، به اجرا گذاشته است (The Sanctuary، عبادتگاه خاصترین و مهم ترین قسمت معبد است که مکانی بسیار تاریک و مرموز و قابل دسترس فقط برای کاهنان اعظم و فرعون بود.
در وسط حرم زیارتگاهی قرار دارد که مجسمه الهه در آن نگهداری میشد). نمونه این عبادتگاه ها برای اولین بار در معابد همسایگی تبس، در مدامود (Medamud) (شمال شرقی کارناک) و تود (Tod) (جنوب الاقصر) کشف شدند. این عبادتگاهها، در سمت جلو و پشت درهای بسته دارند که از طریق یک سالن وسیع ستوندار افراد میتوانستند به آنها نزدیک شوند. مانند نمونههای بعد از سلسله هجدهم، این فضا بهعنوان مخزن دائمی یا موقتی برای تصاویر خدایان استفاده میشدند و نحوه انتقال اجسام به داخل را به خوبی نشان میدادند. یکی از ویژگیهای غیرمعمول معبد کوچکی که توسط آمنهات سوم و چهارم در لبه فیوم در مدینه مادی (Medinet Madi) ساخته شده است، پیش اتاقی است که توسط دو ستون پاپیروسی بین دیوارهای جانبی قرار داشتند تا موجب استحکام ورودی شوند و در داخل، سه زیارتگاه برای مجسمههای خدایان، سنتی را گرامی می داشت که به زمان اهرام باز می گردد.
پیلونهای معماری
کاوشها در هرموپولیس (Hermopolis) نشان میدهد دو برج «پیلون» (دروازههای ورودی) که از مشخصه ورودیهای تاریخی معابد دیواری پس از آغاز پادشاهی جدید هستند، ریشه در پادشاهی میانه دارند. این پیلونها به احتمال زیاد نتیجه نهایی فرآیند ضخیم شدن و برافراشتن دیوارهای جلویی محوطههای بزرگ در دو طرف دروازه ورودی پایینی هستند. این پیلونها دارای دیوارههای شیبداری (Battered Wall، هر نوع دیواری است که با شیب عمدی ساخته شده باشد) در هر طرف، نوارهایی در گوشهها و یک قرنیز مقعر محاطی در بالا هستند.
در دیوارهای جلویی فرورفتگیهای باریکی وجود دارد که تعداد آنها متفاوت است و در روزهای تعطیل، پرچمهای رنگارنگ بر دکلهای بلندی (Masts) نصب میشود. دکلها توسط بادبندهای چوبی که از دهانههای باریک پنجرهها در بالای فرورفتگیها بیرون می زند، محکم میشدند. پلههای داخل پیلون به اتاقهای بالا و سقف صاف منتهی میشد. بین دو برج دروازه، درگاه اصلی پایین معبد قرار داشت که تاج آن نیز با قرنیز مقعر پوشانده شده بود. در متون متاخر، پیلونها به عنوان «تپههایی در افق» (Hills of the Horizon) نامگذاری شدهاند که خورشید از بین آنها طلوع میکرد. شناسایی این دو برج دروازه با الهههای ایزیس و نفتیس (Nephthys) مشتق شده از این مفهوم اسطورهای هستند که دو الهه، طلوع خورشید را در آغوش خود میگیرند.
پیلونها نمای معبد و درگاه ورودی آن را قدرت میبخشیدند. در عین حال، جنبه قلعه مانند آنها به وضوح ایده دفاع از ورودی معبد را در برابر همه دشمنان بیان میکرد. بر این اساس، از سلسله نوزدهم به بعد، پادشاهان نبردهای پیروزمندانه خود را در مجسمه های سنگی (نقش برجسته) بر روی دیوارهای بیرونی پیلونها ثبت میکردند. در مقابل دو ضلع باریک یا پشت پیلونها، دیوارهایی قرار داشت که معبد را محصور میکردند. در پادشاهی جدید، در دو طرف ورودی، اغلب اُبِلیسک یا هِرمسنگهای جفتی در جلوی پیلونها نصب میشدند. یک ابلیسک منفرد که در اصل نمادی از مکان استراحت خدای خورشید بود، برای اولین بار از بلوکهای سنگ آهک در پناهگاههای خورشیدی سلسله پنجم ساخته شد.
الگوی فضای عبادتگاههای خورشید پادشاهی قدیم، مرکز پرستش خدای خورشید (رع) پناهگاه هلیوپولیس، محل «تپه باستانی» با سنگ بِنبن است (Benben ، بنبن تپه ای است که از آبهای اولیه نو برخاسته بود و خدای خالق آتوم بر آن مستقر شد). در آغاز سلسله دوازدهم سسوستریس (Sesostris I)، معبدی مستطیل شکل بر فراز تپه مقدس و کم ارتفاع هلیوپولیس ساخت. از این بنا، تنها یکی از دو ابلیسک یکپارچه رز گرانیتی 19.8 متر که زمانی در کنار ورودی اصلی قرار داشت، باقی مانده است. این دو ابلیسک نشاندهنده درگاه ورودی بین برجهای دروازه هستند که متاسفانه چیزی از آنها باقی نمانده است. چندین سرنخ از ظاهر پیشین هلیوپولیس، از قطعات یک لوح سنگی قرن هفتم پیش از میلاد بدست آمده است که اکنون در موزه اگیزیو در تورین (Egizio in Turin)، قرار دارد.
نوسازی بنا، توالی محوری از سه محوطه را نشان میدهد که هر یک از طریق یک درگاه بین برجهای دروازه، قرار دارند. میلههای پرچم، در محوطه اول بالای ستونها برافراشته میشوند، در حالی که در محوطه سوم، آنها بر روی یک جفت ابلیسک قرار میگیرند. در صحن دوم، فضای ستوندار در امتداد دیوارهای جانبی قرار دارند؛ محراب سمت راست به دلیل کمبود فضا در لبه سمت راست لوح (دیوار نگاشت)، در داخل محوطه طراحی شده است. در محوطه سوم، ستونهایِ منقطع، بخش باریکتری را در بخش جلویی ایجاد کردهاند تا جایی که در مقابل دیوار جانبی سمت راست، محرابی ساخته شده است که با دو پلهی کوتاه، به آن میرسند.
سایر عناصر معماری معبد
از مشخصههای معبد کارناک (Karnak) که به اَمون-را (Amon-Ra) تعلق دارد، میتوان به محوطه باز آن اشاره کرد و ورودی که بین برجهای دروازه قرار میگرفت. این امر به ویژه در مورد معبد مقدس توتموسیس اول (Tuthmosis I) که توسط جانشینان وی ساخته شده است، صادق است. در ضلع شمالی تراس بالایی معبدِ ملکه هتشپسوت (Hatshepsut) در منطقه دیر البحری (Deir el Bahari)، نیز محرابی در این محوطه باز برای پرستش خدای خورشید هلیوپلیسی (Heliopolitan) به نام را-هاراخته (Ra-Harakhte) طراحی شده است.
به صورت مشابه، محلی مشابه در کارناک نیز وجود دارد. محراب هلیوپولیس (Heliopolis) با الهام از طراحی معبد آمنهوتپ چهارم (آخناتون) (Amenhotep IV Akhenaten) طراحی شده است که معرفیکننده فرقه انحصاری آتن (Aten)، در معبد آتن در کارناک است.
یکی از معبدهای اولیه سلسله دوازدهم که با نقش برجستههای ظریف متعددی تزئین شده بود، تخریب شد تا از مصالح آن در سومین ساختمان پیلون در معبد کرناک استفاده شود.
پس از آن، این قطعات به طور کامل بازسازی شدند. این «کلیسای سفید» متعلق به سِسوستریس یکم (Sesostris I) است و پادشاه آن را به مناسبت سالگرد خود برای آمون از تِبِس و مین از کوپتوس (Coptos) – خدای باروری – ساخته است. این پاویون مربعی شکل بوده و بر روی یک سکوی کم ارتفاع قرار دارد که دو طرف آن توسط رمپهایی میان پلهها، قابل دسترسی هستند. این بنا بر چهار ستون زاویهدار با فیلههای گرد در گوشههای بیرونی و بر دو ستون میانی در هر طرف استوار است؛ این ستونها حاشیهی افقی کتبیه (فَرسَب) و سقف مسطح را که با قرنیز مقعر تزئین شده است، حمایت میکنند.
بین ستونها، به جز دو راه ورودی، با جان پناههای کم ارتفاعی که در بالا گرد شدهاند، به یکدیگر متصل شدهاند. در داخل، فضای مستطیل شکل کوچکی از چهار ستون تشکیل شده است و در مرکز آن، یک پایه گرانیتی قرار دارد که تصویری از پادشاه یا خدا بر روی آن قرار گرفته است. «کلیسای سفید» را میتوان بهعنوان قدیمیترین نمونه باقیمانده از «معبد بالداچین» در نظر گرفت، که به صورت سنگی و به شکلهای یادبود زیارتگاه باستانی، زیر سایهبان را نشان میدهد.
پادشاهی میانه اولین منشا ظهور مجسمههای اوزیریس (Osiris) در زمینه معماری است. در این نقوش، پادشاه در حالت ایستاده، به طور کامل در لباسی که حتی پاها را میپوشاند و فقط دستها را برای بستن عصا در حالت ضربدری روی سینه، باز میگذارد؛ نمایش داده است. اوزیریس نیز که خدای مرگ است، به طور مشابه در تصاویر فرقهها و دیگر نمایشهای او، به تصویر کشیده شده است. در معبد غسالخانه سسوستریس اول در لیشت (Lisht)، چنین مجسمههایی با ابعاد تقریبا واقعی، در کنار راهروهای بدون سقف معبد قرار دارند و پادشاه را با تاج مصر علیا یا سفلی، در حالی که اوزیریس در حال قیام است؛ نشان میدهند.
مجسمه عظیمی از همان پادشاه در محوطه معبد خدای اوزیریس در آبیدوس (Abydos) قرار دارد؛ این مجسمه احتمالاا به ستونی تکیه داده شده و به عنوان مجسمهای معمارانه به محوطهی باز در آن معبد، تعلق دارد. در پادشاهی جدید، پس از آغاز سلسله هجدهم، مجسمههایی با همان مقیاس عظیم در مقابل دیوارهای داخلی، یا جلوی ستونهای تالارهای باز در اطراف صحنهای وسیعتر، ظاهر میشدند تا هنرِ معماری بکار رفته در آن و همچنین کارکردهای ساختمان را، نمایش دهند. آنها مربوط به جشن سالگردی است که پادشاه در پایان سی امین سال سلطنت خود – یعنی به عنوان یک حاکم سالخورده – جشن میگرفت. در این مراسم، قدرت پادشاه به عنوان اوزیریس تجدید شده تا اجازه تولد دوباره او به عنوان هوروس (Horus) را بدهد.
با وجود آنکه بقایای معماری پادشاهی میانه بسیار ناچیز است؛ اما این دوره، سهم بسیاری در طراحی محرابها دارد.