مقدمه: کلیسای جامع گوتیک
هیچ مدرکی بهتر از کلیسای جامع گوتیک در مورد کیفیت هنر مسیحیت در قرونوسطی وجود ندارد. سبک معماری گوتیک برای اولینبار در سال 1140 در سنت دنیس در نزدیکی پاریس ظاهر شد و در عرض یک قرن، انقلابی در طراحی کلیسای جامع در سراسر اروپای غربی ایجاد کرد. سبک قدیمی معماری رومانسک با سقفهای گرد، دیوارهای ضخیم بزرگ، پنجرههای کوچک و فضای داخلی کمنور، جای خود را به طاقهای بلند گوتیک، دیوارهای نازک و پنجرههای شیشهای رنگارنگ بسیار بزرگ داده بود که فضای داخلی را غرق نور میکرد. معماران گوتیک با اصلاح سیستم طاق سقف و استفاده از تکیهگاههای معلق برای تغییر نحوه انتقال وزن از بالابهپایین، توانستند فضای داخلی را بهشدت متحول کنند و آن را به یک تجربه بصری بسیار بهتر تبدیل کنند. همه چیز بلندتر و ظریفتر به نظر میرسید و ستونها اغلب از کف به پشت بام میرسیدند و چشم را با نیرویی چشمگیر بالا میکشیدند. در بیرون، انبوهی از مجسمههای سنگی همراه تزئینات وجود داشت، همچنین روایت کتاب مقدس با مجسمههای قدیسان بر روی دیوارها و نقشبرجستههای پیچیده در اطراف درگاهها و درها دیده میشد. موزاییکها، محرابهای حکاکیشده، فونتها و منبرها، هنر شیشهای رنگارنگ، دستنوشتههای نفیس تذهیب شده به سبک گوتیک و فلزکاری گرانبهای کلیسایی را اضافه کنید تا بفهمید که چرا کلیساهای گوتیک به برخی از بزرگترین آثار هنری تبدیل شدند. نمونههای برجسته این سازهها عبارتاند از: کلیسای نوتردام در پاریس (1345-1163)، کلیسای جامع شارتر (1250-1194) و کلیسای جامع کلن (1880-1248).
ویژگیهای معماری گوتیک
هنر گوتیک از درون دل هنر رومانسک تکامل یافت و از اواسط قرن دوازدهم تا اواخر قرن شانزدهم در برخی مناطق آلمان ادامه یافت. معماری در واقع به شکل هنر گوتیک بود و ویژگیهای سازهای در طراحی معماری گوتیک از تلاشهای سنگتراشان قرونوسطی برای حل مشکلات مربوط به حمایت از نیروهای رانشی طاقهای سقفی سنگی بر روی دهانههای وسیع سرچشمه میگیرد. این مشکل به این دلیل به وجود آمد که سنگکاری سقف قوسی سنتی فشار زیادی به سمت پایین و بیرون بر روی دیوارهایی که روی آن قرار داشت وارد میکرد که اغلب باعث ریزش میشد. از جمله دوره قبل از معماری رومی(حدود 1150-800)، طراحان ساختمان معتقد بودند که دیوارهای پشتیبان عمودی باید بسیار ضخیم و سنگین ساخته شوند تا بتوانند فشار رو به پایین و بیرون طاق را خنثی و جذب کنند. اما طراحان گوتیک این مشکل را در حدود سال 1120 با چندین نوآوری درخشان حل کردند.
طاق دندهای، پشتبند معلق، طاق نوکتیز
اولین و مهمترین طاقهایی که ایجاد شد طاقهای دندهای ساخته شده از طاقهای استوانهای متقاطعی بودند که دندههای سنگی آن طاق سنگی نازک را پشتیبانی میکرد. این چیدمان جدید نهتنها وزن و در نتیجه رانش به بیرون طاق سقف را به میزان قابلتوجهی کاهش میداد، بلکه وزن طاق نیز در امتداد یک دنده سنگی متمایز به لبه دیوار پیوسته منتقل میکرد و میتوانست از آن عبور کند.
دنده نیاز به دیوارهای محکم و ضخیم را از بین میبرد. علاوه بر این، معماران گوتیک قوسهای گرد طاق استوانهای را با قوسهای نوکتیز جایگزین کردند تا وزن طاق را در مسیر عمودیتری توزیع کنند.
به بیان ساده، تا زمانی که سازندگان گوتیک، انقلابی در طراحی ساختمان ایجاد کردند، وزن سقف (طاق) به طور کامل روی دیوارهای نگهدارنده میافتاد. در نتیجه، هرچه سقف سنگینتر یا سقف بالاتر میرفت، فشار رو به پایین و بیرونی دیوارها بیشتر میشد و دیوار باید ضخامت بیشتری برای ایستادن میداشت. بهعنوانمثال، یک کلیسای جامع رومی دارای دیوارهای پیوسته ضخیم زیادی بود که فضای زیادی را اشغال میکرد و فضای داخلی کوچک و کمنور ایجاد مینمود. در مقابل، معماران گوتیک وزن سقف را در امتداد دندههای سقف در سراسر دیوارها به یک پشتبند معلق (یک نیمه طاق) و سپس به پایین تکیهگاههای عمودی (پایهها) به زمین هدایت کردند. در واقع، سقفْ دیگر برای پشتیبانی به دیوارها وابسته نبود. در نتیجه دیوارهای یک کلیسای جامع گوتیک میتوانستند بسیار بالاتر ساخته شوند که ساختمان را حتی بسیار جذابتر مینمود. در این حالت دیوارها میتوانند بسیار نازکتر باشند که فضای داخلی بیشتری را ایجاد کنند و میتوانند پنجرههای بیشتری داشته باشند که منجر به فضای داخلی روشنتر و استفاده از هنر شیشهای رنگی بیشتری میشد.
همه اینها منجر به پیدایش نوع کاملاً جدیدی از فضای داخلی کلیسای جامع شد که دیوارهای بلند و نازک آن احساس عمودی سر به فلک کشیده را به وجود میآورد که توسط نورهای رنگی که از میان گسترههای عظیم شیشههای رنگی عبور میکرد، تقویت میشد. نمای بیرونی آن پیچیدهتر از قبل بود با خطوطی از پایههای عمودی که با پشتبندهای معلق به دیوارهای بالایی متصل میشدند. همانطور که این سبک تکامل و تغییر یافت، هنر تزئینی تمایل داشت که به درون سازه هم وارد شود. بدین ترتیب سنگکاریهای تزئینی معروف به تراسری (تزئینات سنگی بالای پنجرههای کلیساهای گوتیک) به همراه مجموعهای غنی از دیگر ویژگیهای تزئینی، از جمله رواقهای بلند و گلدستهها اضافه شد.
استاد بنّایی
سنگتراشان قرونوسطی صنعتگران بسیار ماهری بودند و فعالیت آنها بیشتر در ساختن قلعهها، کلیساها و کلیساهای جامع بود. استاد بنا کسی بود که مسئولیت نجاری، شیشهکاری و سایر کارها و تیمهای کاری را بر عهده داشت. در واقع، تمام کارگران ماهر و غیرماهر در یک سایت ساختمانی تحت نظارت استاد بنا بودند. او خود در جایی که به لُژ بنایی معروف بود مستقر بود. تمام سایتهای ساختمانی بزرگ دارای یک لژ بنایی بود که تمام کارهای روی سایت از آنجا سازماندهی میشد.
تاریخچه و توسعه معماری گوتیک
سه مرحله از معماری گوتیک را میتوان متمایز کرد: گوتیک اولیه، متعالی و گوتیک متأخر.
گوتیک اولیه (1200-1120)
ادغام تمام عناصر سازهای ذکر شده در بالا در یک سبک معماری منسجم ابتدا در ایل دو فرانس (منطقه اطراف پاریس) رخ داد که ساکنان مرفه آن منابع کافی برای ساختن کلیساهای بزرگی داشتند که اکنون مظهر معماری گوتیک هستند. اولین بنای گوتیک باقیمانده، صومعه سن دنیس در پاریس است که در حدود سال 1140 شروع به کارکرد. کلیساهایی با طاق و پنجرههای مشابه بهزودی ظاهر شدند که با نوتردام در پاریس (حدود 1345-1163) و کلیسای جامع لائون (حدود 1215-1112) شروع شد. درون کلیساها از چهار سطح افقی متمایز تشکیل شده است: سطح زمین، سپس سطح گالری تریبون (راهروی بالایی در سطح دوم رو به محل کر و شبستان)، سوم سطح گالری تریفوریوم (سومین سطح راهرو) که بالاتر از آن یک سطح و پنجرهای به نام کلستوری (clerestory) قرار دارد. الگوی ستونها و قوسهایی که برای حمایت و قاببندی این ارتفاعات مختلف استفاده میشوند، به هندسه و هماهنگی فضای داخلی کمک میکند. قاب سنگی پنجره (تقسیمکنندههای تزئینی پنجره) نیز همراه با طیف متنوعی از شیشههای رنگی تکاملیافته است.
انتهای شرقی کلیسای جامع گوتیک اولیه از یک برآمدگی نیم دایرهای به نام اپس (apse) تشکیل شده است که حاوی محراب بلندی است که توسط راهرویی دوار احاطه میشود. انتهای غربی یا ورودی اصلی ساختمان، از نظر بصری بسیار چشمگیرتر است. معمولاً دارای یک نمای عریض است که در بالای آن دو برج عظیم قرار دارد که خطوط عمودی آنها با خطوط افقی درگاههای یادبود (در سطح زمین) متعادل میشوند که در بالای آن خطوط افقی پنجرهها، گالریها، مجسمهسازی و سایر سنگکاریها قرار دارد. به طور معمول، دیوارهای بیرونی بلند کلیسای جامع توسط خطوطی از پایههای عمودی متصل به قسمت بالایی دیوار به شکل یک نیمه طاق که بهعنوان پشتبند معلق شناخته میشود، پشتیبانی میشود. این سبک اولیه طراحی معماری گوتیک در سراسر اروپا تا آلمان، انگلستان، ایتالیا، اسپانیا و پرتغال گسترش یافت.
گوتیک متعالی (1280-1200)” Rayonnant”
مرحله بعدی طراحی ساختمان گوتیک با نام معماری گوتیک ریونانت (Rayonnant) شناخته میشود که معادل انگلیسی آن بهعنوان “گوتیک تزئینشده” است. معماری گوتیک Rayonnant با آرایههای جدیدی از تزئینات هندسی مشخص میشود که در طول زمان به طور فزایندهای پیچیدهتر شدند، اما بهندرت پیشرفتهای سازهای داشتند. در واقع، در طول این دوره از گوتیک، معماران و سنگتراشان کلیسای جامع توجه خود را از وظیفه بهینهسازی توزیع وزن و ساختن دیوارهای بلندتر منحرف کردند و بهجای آن بر تقویت «ظاهر و احساس» ساختمان تمرکز کردند. این رویکرد منجر به افزودن بسیاری از ویژگیهای تزئینی مختلف از جمله ساختارهای عمودی، معمولاً مارپیچی که روی پایهها، تکیهگاهها یا دیگر عناصر بیرونی را میپوشاند، قالببندیها و بهویژه عناصر سنگی دور پنجرهها مانند مولیون (عناصر عمودی جداکننده پنجرهها در دوره گوتیک) انجامید. بارزترین ویژگی گوتیک ریونانت، پنجره بزرگ رز مدور است که نماهای غربی بسیاری از کلیساها مانند کلیسای جامع استراسبورگ (1439-1015) را تزئین میکند. دیگر ویژگیهای معمول این معماری شامل نازکی تکیهگاههای عمودی داخلی و ادغام گالری تریفوریوم با کلستوری است و همچنین دیوارهای عمدتاً ساخته شده از شیشههای رنگی با میلههای عمودی پنجرهها است. برجستهترین نمونههای این سبک شامل کلیساهای ریمز، آمینز، بورگز و بیوایس است.
گوتیک متأخر (1500-1280) “شعله سان“
سبک سوم طراحی معماری گوتیک در حدود سال 1280 پدیدار شد. این سبک به معماری گوتیک شعله سان معروف است، حتی از ریونانت هم تزئینیتر بود و تا حدود سال 1500 ادامه یافت. معادل آن در معماری گوتیک انگلیسی “سبک عمودی” است. ویژگی بارز معماری گوتیک شعله سان، استفاده گسترده از یک منحنی شعله مانند در تزئینات سنگی پیرامون پنجرهها است. علاوه بر این، دیوارها به یک گستره شیشهای پیوسته تبدیل شدند که توسط پایههای اسکلتی پشتیبانی میشد.
عناصر هندسی غالباً با پوشاندن نمای بیرونی با سنگتراشی و با خوشههای پیچیدهای از شیروانیها، رواقهای بلند و نقشهای ستارهای از دندههای اضافی در طاق، خود را نمایان میکردند.
تمرکز بر شکل بهجای سازه ممکن است تحتتأثیر رویدادهای سیاسی در فرانسه باشد. پس از آن که شاه چارلز چهارم در سال 1328 درگذشت بدون اینکه وارثی مرد باقی بماند. ادعای سلطنت را از نزدیکترین خویشاوند او یعنی برادرزادهاش، ادوارد سوم از انگلستان، برانگیخت. هنگامی که جانشینی به فیلیپ ششم (1350-1293) از خاندان والوا فرانسه رسید، باعث آغاز جنگ صدساله (1337) شد که منجر به کاهش معماری مذهبی و افزایش ساختوسازهای نظامی و غیرنظامی، ساختمانهای سلطنتی و عمومی شد.
در نتیجه، طرحهای شعله سان گوتیک در بسیاری از تالارها، سالنهای اصناف و حتی اقامتگاههای داخلی مشهود است. تعداد کمی از کلیساها یا کلیساهای جامع به طور کامل به سبک شعله سان طراحی شدهاند، برخی از استثناهای قابلتوجه مانند نوتردام داپین در نزدیکی چالون سور مارن و کلیسای سنت ماکلوس در روئن هستند. نمونههای مهم دیگر عبارتاند از مناره شمالی شارتر و تور دو بور در روئن. در فرانسه، معماری گوتیک شعله سان در نهایت راه خود را گم کرد و بسیار تزئیناتی و پیچیده شد و توسط اشکال کلاسیک معماری رنسانس که از ایتالیا در قرن شانزدهم وارد شد، جایگزین شد.
مجسمهسازی معمارانه گوتیک
مجسمههای گوتیک به طور جداییناپذیری با معماری مرتبط بود. در واقع میتوان آن را “مجسمهسازی معمارانه” نامید. زیرا نمای بیرونی کلیسای جامع گوتیک بهشدت با مجسمههای ستونی از قدیسان و خانواده مقدس تزئین شده بود و همچنین مجسمههای برجسته روایتی که انواع مختلفی از آنها را به تصویر میکشیدند. مضامین کتاب مقدس یک منبع عظیم برای مجسمهسازان در سراسر اروپا بود که بسیاری از مجسمهسازان از این مکان به مکان دیگر سفر میکردند. در دوران گوتیک اولیه، مجسمهها و نقشبرجستهها تغییر چندانی نسبت به مجسمههای رومانسکی در فرمهای سخت و سلسلهمراتبی خود نداشتند. اما در طول قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم، آنها بیشتر به زندگی واقعی تبدیل شدند، همانطور که در چهرههای کلیسای جامع ریمز (حدود 1240) که دارای ویژگیها و بدنهای انسانی و همچنین حالتها و ژستهای طبیعی هستند، نمونهای از آنها است. مجسمهسازی نقش مهمتری را در طول دوره 1400 -1250 به عهده گرفت و با مجسمههای متعدد و کندهکاریهای دیگری که در نمای کلیساها، معمولاً در طاقچههای خود ظاهر میشدند. سپس، از حدود سال 1375 به بعد، اصطلاح درباری معروف به هنر گوتیک بینالمللی، عصر جدیدی از ظرافت و زیبایی را آغاز کرد که بهسرعت منجر به ساخت بیش از حد در همه انواع هنر، از جمله تذهیبها و نقاشیهای گوتیک بینالمللی و همچنین مجسمهسازی شد. از حدود سال 1450، مجسمهسازی گوتیک در فرانسه به طور فزایندهای تحتتأثیر مجسمهسازی رنسانس درحالتوسعه در ایتالیا قرار گرفت، اگرچه سبکهای سنتی بهویژه کندهکاری روی چوب، بعدها در آلمان و سایر مناطق شمال اروپا تداوم یافت.
جنبش احیای گوتیک (قرن نوزدهم)
پس از ظهور مجدد در معماری اواخر قرن هجدهم مانند خانه توتفرنگی هوراس والپول، طرحهای گوتیک در دوره معماری ویکتوریا (حدود 1900-1840)، بهویژه در انگلستان و آمریکا، احیای عمدهای را تجربه کرد. احیای گوتیک که توسط هنری جان راسکین (1900-1819) به دلیل ویژگیهای تزئینی و رمانتیک خود در ساختمانهایش آغاز شد. همچنین بناهایی مانند: خانههای پارلمان (تکمیل شده در سال 1870) و طراحی شده توسط چارلز بری و آگوست پوگین و فونتهیل اَبی طراحی شده توسط جیمز ویات در ایالات متحده، این سبک با کلیسای ترینیتی نیویورک (1840)، طراحی شده توسط ریچارد آپجان
(1802-1878)، و کلیسای جامع سنت پاتریک (1879-1859)، طراحی شده توسط جیمز رنویک (1895-1818) نمونههای این احیا هستند.
منبع: www.visual-arts-cork.com