هنر نو (حدود 1890-1914)

مقدمه

هنرنو یک سبک بین المللی مبتکرانه از هنر مدرن بود که از حدود سال 1890 تا جنگ جهانی اول مد شد. به عنوان واکنشی به طرح‌های قرن نوزدهم که تحت سلطه تاریخ‌گرایی و به طور کلی نئوکلاسیکیسم به طور خاص بود، ایده هنر و طراحی را به عنوان بخشی از زندگی روزمره ترویج کرد. از این پس هنرمندان نباید هیچ چیز روزمره را نادیده بگیرند، مهم نیست که چقدر کاربردی باشد. این زیبایی شناسی کاملاً انقلابی و جدید در نظر گرفته می شد، از این رو نام آن هنر نو است.

آن را به انبوهی از اشکال مختلف از جمله معماری، هنرهای زیبا، هنرهای کاربردی و هنر تزئینی به کار می بردند. هنر نو که تا حدی ریشه در انقلاب صنعتی و جنبش هنر و صنایع دستی دارد، اما همچنین تحت تأثیر ژاپن گرایی (به ویژه چاپ های عکس اوکیو توسط هنرمندانی مانند هوکوسای و جوان معاصرش هیروشیگه) و طرح های سلتیک قرار گرفته است. یونیورسل در پاریس. پس از این، در سراسر اروپا و تا ایالات متحده و استرالیا با نام‌های محلی مانند هنر نو (آلمان)، سبک آزادی (ایتالیا)، سبک جدایی (اتریش) و سبک تیفانی (آمریکا) گسترش یافت.

اصطلاح تزئینی، هنرنو معمولاً از الگوهای منحنی پیچیده خطوط نامتقارن سینوسی استفاده می‌کرد که اغلب بر اساس فرم‌های گیاهی (گاهی برگرفته از اشکال لاتن هنر سلتیک) است. نقوش گل و دیگر نقوش الهام گرفته از گیاهان، طرح‌های هنرنو محبوب هستند، مانند شبح‌ها و فرم‌های زنانه. این سبک با استفاده از مواد مختلف در معماری، طراحی داخلی، ظروف شیشه ای، جواهرات، هنر پوستر و تصویرسازی و همچنین نقاشی و مجسمه سازی مورد استفاده قرار گرفت. این جنبش در دهه 1920 توسط آرت دکو جایگزین شد.

هنرنو معمولاً به جای یک فلسفه، یک «سبک» در نظر گرفته می‌شود: اما در واقع، ایده‌های متمایز و نه تنها خواسته‌های خیالی باعث ظهور آن شدند. اشتراک همه سازندگان هنر نو، عزم راسخ برای فراتر رفتن از مرزهای تاریخ گرایی بود – آن نگرانی اغراق آمیز با مفاهیم گذشته که مشخصه بخش بزرگی از طراحی قرن نوزدهم است: آنها به دنبال تحلیلی تازه از عملکرد و مطالعه دقیق اشکال طبیعی، زیبایی شناسی جدید بودند. درست است که قسمت‌های بیرونی هنر نو پر از الگوسازی بی‌معناست، اما در مرکز و اطراف آن، مجموعه‌ای شگفت‌انگیز از آثار وجود داشت که در آن تزیین و عملکرد به جلوه‌ای بدیع و قانع‌کننده ترکیب میشدند.

هنر نو به معنای چیزی بیش از یک نگاه یا خلق و خوی واحد است: ما به یاد علف های بلند در باد ملایم، یا خطوط چرخان آب طوفانی، یا پوشش گیاهی پیچیده می افتیم – همه از طبیعت ارگانیک نشات می گیرند: علاقه ای با عنوان احساس نظم زندگی که در میان استرس صنعتی شهری از بین رفته یا منحرف شده است.

تعریف ، خصوصیات

هیچ تعریف و معنی واحدی از هنر نو وجود ندارد. اما موارد زیر عوامل متمایز هستند.

(1) فلسفه هنرنو درباره استفاده از طرح های هنری در اشیاء روزمره ، به منظور ایجاد چیزهای زیبا در دسترس همه بود. هیچ شیء بیش از حد سودمند نبود که “زیبا” باشد. (2) هنرنو در اصل بین هنرهای زیبا (نقاشی و مجسمه سازی) و هنرهای کاربردی یا تزئینی (سرامیک ، مبلمان و سایر اشیاء عملی) هیچ جدایی ندید. (3) در محتوا، این سبک واکنشی به دنیای هنری بود که بر هندسه دقیق اشکال نئوکلاسیک حاکم بود.

این زبان به دنبال یک زبان طراحی گرافیک جدید بود ، تا آنجا که ممکن است از مدلهای تاریخی و کلاسیک که توسط آکادمی های هنری استفاده می شود ، دور باشد. (4هنرنو چیزی از اصطلاح چتر است که انواع تفسیرهای سبک را در بر می گیرد: برخی از هنرمندان از مواد کم هزینه و روش های تولید انبوه استفاده می کردند در حالی که برخی دیگر از مواد گران قیمت تر و صنایع دستی با ارزش استفاده می کردند.

انواع طرح ها

مطابق با فلسفه هنرنو که هنر باید بخشی از زندگی روزمره شود، از الگوهای مسطح و تزئینی استفاده می کرد که می تواند در همه اشکال هنری مورد استفاده قرار گیرد. عناصر تزئینی معمولی شامل نقوش برگ و نقوش پیچک ، اشکال ارگانیک در هم تنیده، عمدتاً خمیده شکل ، اگرچه طرح های زاویه دار راست نیز در اسکاتلند و اتریش رواج داشتند. هنر ساخته شده به این سبک به طور معمول پرندگان مجلل، گل ها ، حشرات و سایر زومورف ها و همچنین موها و اجسام خمیده زنان زیبا را به تصویر می کشد. برای طرح های معماری هنرنو ، به اشکال اغراق آمیز بولبوس معمار اسپانیایی آنتونی گائودی (1952-1926) و ورودی های مترو پاریسی سبک هکتور گیمارد (1942-1967) مراجعه کنید.

تاریخچه هنر نو

اصطلاح “هنرنو” از نام گالری هنر پاریس به نام ” خانه هنر نو ” ، متعلق به مجموعه هنری آوانگارد ، سیگفرید بینگ (1905-1838) ناشی می شود ، که نشان دهنده آثار ایجاد شده در آن است. سبک هنرنو وشهرت این گالری با نصب مبلمان مدرن ، ملیله ها و ابهامات در نمایشگاه سال 1900 به طور قابل توجهی تقویت شد و پس از آن نام گالری تقریباً مترادف با این سبک شد.

در همین زمان ، در بلژیک این سبک توسط Les Vingt و La Libre Esthetique ترویج شد ، در حالی که در آلمان این سبک توسط یک مجله به نام جوانان محبوب و تبلیغ شد: مجله هفتگی برای هنر و زندگی مونیخ (جوانان: مجله هفتگی مصور هنر و شیوه زندگی مونیخ)، به همین دلیل هنر نو آلمان – همراه با هلند ، بالتیک و کشورهای شمال اروپا – از آن زمان به عنوان سبک جوانان شناخته شده است.

در اتریش، هنرنو برای اولین بار توسط هنرمندان جنبش جدایی وین محبوب شد و منجر به تصویب نام ” سبک جدایی ” شد. در حقیقت ، جدایی طلبان وین ، مانند جوزف ماریا اولبریش (1908-1867) ، بر هنر و معماری در سراسر اتریش-مجارستان تأثیر گذاشتند. در آلمان ، پس از جدایی مونیخ (1892) و برلین مخفی (1898) ، بسیاری از پزشکان برجسته آن دوباره در سال 1907 به عنوان اعضای فدراسیون کار آلمان دوباره جمع شدند.

از دیگر نامهای موقت استفاده شده است که منعکس کننده جدید بودن سبک یا طرح های منحنی مانند روبان آن است. به عنوان مثال ، در فرانسه همچنین به عنوان “هنرنو” یا ” سبک رشته فرنگی ” (سبک نودل) نیز شناخته می شد. در اسپانیا ، هنر جوان؛ در ایتالیا “هنرنو” و در هلند ” هنر جدید “. این سبک همچنین به دلیل برخی از نمایندگان یا مروج آن نامگذاری شده است. به عنوان مثال ، ورودی های مترو پاریس هکتور گیمارد منجر به نام موقت “سبک مترو” شد. در آمریکا این جنبش به دلیل ارتباط با شیشه ساز و جواهرات لوئیس آسایش تیفانی ، “سبک تیفانی” نامیده شد.

تکامل هنر نو

منشأ هنر نو مشخص نیست، اگرچه اکثر مورخان هنر موافقند که ریشه‌های آن در جنبش هنر و صنایع دستی انگلیسی است که توسط ویلیام موریس، قرون وسطایی حمایت می‌شود، و همچنین رنگ‌های صاف و قوی چوب‌تراشی‌های ژاپنی. این اصطلاح با موج ژاپنگرایی که در دهه های 1880 و 1890 اروپا را در بر گرفت و با سبک های نقاشی تزئینی سنتتیسم (گوگن) و کلوزونیسم (برنارد، آنکوتین) که در مدرسه پونت اون در بریتانی توسعه یافت، تقویت شد.

به‌عنوان یک جنبش، هنر نو ویژگی‌های خاصی را با رمانتیسم، پیشارافائلی(انجمن برادری پیشارافائلی معروف به پیشارافائلی‌ها گروهی متشکل از نقاشان، شاعران و منتقدان بریتانیایی بود.) نمادگرایان و جنبش هنرها و صنایع دستی مشترک بود، اگرچه هر کدام به طرق مختلف متفاوت بودند. به عنوان مثال، بر خلاف نقاشی نمادگرا، هنر نو یک نگاه بصری متمایز دارد. و برخلاف جنبش هنر و صنایع دستی صنعتگر، هنرمندان هنر نو به راحتی از مواد جدید استفاده می کردند و به سطوح تولید انبوه یا ماشینکاری شده پشت نمی کردند.

همچنین ارتباطات بین تمرین‌کنندگان هنر نو و هنرمندان سبک سلتیک، به‌ویژه در زمینه الگوهای انتزاعی ایجاد شد. وحدت در تنوع کریستوفر لباسر (1859) – رساله ای در مورد گیاه شناسی برای هنرمندان، نیز تأثیرگذار بود. اما این آرتور هیگیت مکموردو (1851-1942) است که اغلب به‌عنوان اولین طراح شناخته می‌شود که پیشینه‌های تاریخی در آن به اندازه‌ی کافی فروکش کرده بود تا حالت جدید به وضوح نشان داده شود.

در واقع، اولین نمونه از هنر نو، انواع الگوهای گل ریتمیک بود که توسط مکموردو در جلد کتابش برای کلیساهای شهر سر کریستوفر رن (1883) استفاده شد. ساختمان‌ها، مبلمان، گرافیک و منسوجات او قطعاً، هرچند نه منحصراً، از دنیای طبیعی نشأت می‌گیرند، حس قوی از مصالح خود را منتقل می‌کنند و از نظر ساختاری عنصری هستند. مکمردو تا حد زیادی درگیر شدن راسکین با شرایط اجتماعی و اقتصادی هنر را پذیرفت و در نهایت به ساخت تراکت‌های سیاسی روی آورد.

منشأ دقیق آن هرچه که باشد، هنر نوو از حضور در نمایشگاه‌های بین‌المللی مانند نمایشگاه جهانی پاریس (1900) و نمایشگاه بین المللی هنر تزئینی مدرن تورین (1902)، و همچنین فروشگاه‌های منفرد مانند آزادی لندن و زیگفرید بینگ “خانه هنر نو”سود برد. گفته می شود که این سبک در کارهای چارلز رنی مکینتاش (1928-1868)، یکی از چهره های کلیدی مدرسه نقاشی گلاسکو (1915-1880) به پایان می رسد.

نقاش، معمار و طراح، در ابتدا مجذوب آزادی خلاقانه هنرنو و تشویق آن به خیال پردازی شد، اما او از رفتاری سردتر استفاده کرد. ملزومات عبور او را می توان در یک مکان جستجو کرد، مدرسه هنر گلاسکو. سیستمی از اشکال انحنای مکرر در ساختمان اصلی (9-1897) جای خود را به عمودها و افقی های طبقه بندی شده در کتابخانه داد (9-1907): نظم جدید به نظم جدیدتری رسید. از آن زمان به بعد، نیاز و آرزوی صرفه جویی در وسایل، میل به بهره برداری از همانندسازی آسان مکانیکی، غالب شد. هم معماری و هم هنرهای کاربردی اخلاق و زیبایی شناسی را بر اساس مفاهیم پست تر از سودمندی ایجاد کردند.

برنامه های کاربردی

طرح های هنر نو بیشتر در ظروف شیشه ای، جواهرات و سایر اشیاء تزئینی مانند سرامیک رایج بود. اما این سبک برای منسوجات، نقره‌های خانگی، ظروف خانگی، جعبه سیگار، مبلمان و نورپردازی و همچنین طراحی، هنر پوستر، نقاشی و تصویرسازی کتاب نیز به کار می‌رفت. طراحی صحنه‌ها و لباس‌ها از دیگر زمینه‌هایی بود که سبک جدید در آن شکوفا شد. بهترین نمونه ها طرح هایی هستند که توسط لئون باکس (1924-1866) و الکساندر بنوا (1960-1870) برای دیاگیلف و باله روس ها ایجاد شده اند.

هنر نو در زمینه معماری و طراحی داخلی نیز کاربرد قوی داشت. در این زمینه، رویکردی انسانی تر و کمتر کارکردگرا به محیط شهری را نشان می دهد. هذلولی ها و سهمی ها در پنجره ها، طاق ها و درها مانند اشکال مشتق شده از گیاه برای قالب گیری معمولی بودند. طراحان داخلی هنر نو برخی از عناصر انتزاعی‌تر سبک روکوکو، مانند بافت‌های شعله و پوسته را به‌روزرسانی کردند، و همچنین از فرم‌های ارگانیک بسیار شیک‌شده استفاده کردند، و مجموعه «طبیعی» را برای شامل جلبک‌های دریایی، علف‌ها و حشرات گسترش دادند. طرح های معماری هنرنو به طور گسترده ای از آهن اکسپوز و قطعات بزرگ و نامنظم شیشه استفاده می کردند.

شیشه و جواهرات تزئینی هنر نو

در هر دو این زمینه، هنر نو بیان فوق‌العاده‌ای یافت، که نمونه‌ای از آثار لوئیس کامفورت تیفانی در نیویورک، چارلز رنی مکینتاش در گلاسکو و امیل گال و برادران داوم در نانسی فرانسه است. جواهرات دوره هنر نو شاهد سطوح جدیدی از مهارت در میناکاری و همچنین معرفی مواد جدیدی مانند شیشه قالب‌گیری شده، شاخ و عاج بود. رشد علاقه به هنر ژاپنی (مد معروف به ژاپنیسم)، همراه با افزایش احترام به مهارت‌های فلزکاری ژاپنی، مضامین و رویکردهای جدیدی برای تزئینات را برانگیخت.

در نتیجه، جواهرسازان خود را به عنوان صنعتگرانی که وظیفه آنها فراهم کردن تنظیمات برای سنگ های قیمتی مانند الماس بود، متوقف کردند و شروع به دیدن خود به عنوان هنرمند-طراح کردند. نوع جدیدی از جواهرات هنرنو ظهور کرد که کمتر به محتوای سنگ های قیمتی و بیشتر به طراحی آن بستگی داشت. جواهرسازان پاریس و بروکسل در خط مقدم جنبش هنر نو بودند و در این شهرها بود که به بزرگترین موفقیت دست یافت. در آمریکا، لوئیس کامفورت تیفانی (92-1848) خالق ماجراجوی اشیاء لوکس، عمدتاً شیشه‌ای بود که اغلب از درخشش ابریشم رنگین کمانی فلزی استفاده می‌کرد و از گل و پر الهام گرفته بود. شرکت تیفانی بسیار موفق بود و کالاهای او بسیار مورد تقلید قرار گرفت.

معماری هنرنو

معماری هنرنو یکی از انگیزه‌های فرهنگی بزرگ در همه جا بود که تقریباً در سراسر اروپا و اسکاندیناوی و در آمریکا نیز ظاهر شد.

سویه بسیار شدیدی در بلژیک ایجاد شد، جایی که هانری ون دی ولده (1937-1863) قراردادهای هنر و معماری را به نفع سبک گل نسبتاً سفت و سخت کنار گذاشت (خانه او در اوکل، 1895)، در حالی که ویکتور هورتا (1947-1861) به نظر می رسد که کتاب قوانین را از طریق پیچ و خم واقعیت های گیاه شناسی عبور داده است (هتل تاسل، 1892-3، و خانه مردم ، 1896-1896 در بروکسل). هورتا به دلیل آمادگی او برای بازنگری در مسائل اساسی طراحی و روان بودن اقتباس هایش از اصول ارگانیک مورد تحسین گسترده قرار گرفت.

برای خانه منگوله، او مرکز را به نوعی فضای باغچه‌ای باز کرد که در آن تکیه‌های چدنی که در معرض آن قرار گرفته‌اند، خود گیاهانی سبک هستند. و خانه مردم را او حول یک قاب آهنی سینوسی ساخت که هر عنصر تزئینی آن از مهار تنش ها ناشی می شد. گفته شد که “او از قانون پنهانی پیروی می کند که گیاه از آن پیروی می کند، که به شکل های تغییر ناپذیر و همیشه هماهنگ رشد می کند، اما او خود را مجبور می کند هرگز یک نقش و نگار ترسیم نکند، و نه یک منحنی منفرد را توصیف کند که می تواند به عنوان خمیری از شکل طبیعی دیده شود.”

در فرانسه، معماری به سبک هنرنو قرن نوزدهم، دارای مهر تایید ایالت بود زمانی که طرح‌های گیمار برای ایستگاه‌های مترو پاریس پذیرفته شد، در بالای مترو (1900-1898) چیدمان‌های پیچیده‌ای از آهن و شیشه که شبیه شاخه‌های بزرگ لوبیا و دانه بود، جوانه زد. هکتور گیمار (1867-1942) از کار هورتا در بروکسل خوشش آمده بود و امیدوار بود که اختلال رادیکال آن در رفتار معماری مورد انتظار را گسترش دهد. اما دیدنی ترین نتایج تصمیم برای بازنگری در طراحی از پایه، به اصطلاح، در اسپانیا یافت می شود.

آنتونی گائودی (1926-1852) برای بارسلونا مجموعه‌ای از شگفتی‌های معماری را تصور کرد که ظاهراً افکار طبیعت در جلوه‌های کمتر جذاب آن – خرگوش وارن یا تپه موریانه‌ها، آناتومی خزندگان، علف‌های هرز در غوغا می‌خورد. پالائو گوئل(امارتی واقع در بارسلون، اسپانیا است.) (1885) در حال حاضر جزر و مد، عدم تقارن ریتمیک تلاش های بالغ خود را دارد، اما نسبتاً شهری است. کازا میلا (1905) مجموعه ای آشوب زده از سنگ حفره ای و آهن تابیده است، با نقشه زمین که به طور کلی زاویه راست را نادیده می گیرد. و کلیسای ساگرادا فامیلیا (1884، ناتمام) بازدیدکننده را با چهار برجش مانند خیارهای در حال پوسیدگی شگفت‌زده می‌کند: در کل شبیه یک باغ سبزی در چنگ یک ویروس وحشی است که آزادانه جهش می‌یابد.

در همین حال، در آمریکا، بلوک های اداری غول پیکر لوئیس سالیوان (1924-1856) – ساختمان وین رایت، سنت لوئیس (1890)، ساختمان گارانتی، بوفالو (1894)، فروشگاه کارسون، پیری و اسکات، شیکاگو (1904-1899) ) – در نماهایشان، داخل لانه زنبوری آنها و نوارها و صفحاتی که سلول ها را تقسیم می کند، شورشی از زیورهای گیاهی را آشکار می کند. طرح های معماری هنر نو در بسیاری از مناطق اروپای مرکزی و شرقی ، از جمله لتونی (ریگا) ، جمهوری چک (پراگ) ، لهستان (کراکوف) ، اسلوونی (لیوبلینا) و همچنین ایتالیا گسترده بود. معماران و طراحان پیشرو در هنر نو شامل معمار مجارستانی اودون لچنر (1945-1845) ، معمار فرانسوی هکتور گیمارد (1942-1867) ، معمار اسپانیایی آنتونی گائودی (1926-1852) ، معمار بلژیکی ویکتور هورتا (1947-1861) ، و طراحان وین ، اتو واگنر (1941-1918) و جوزف ماریا اولبریش (1908-1867) ،  اگر فقط چند مورد را نام ببریم. از این گذشته ، نمونه هایی از ساختمانهای سبک هنر نو را می توان در آمریکای جنوبی (مونته ویدئو اوراگوئه) و استرالیا مشاهده کرد.

هنرمندان مشهور هنر نو

دو بزرگ‌ترین گرافیست جنبش هنر نو، سنگ‌شناس فرانسوی ژول شِرت (1932-1836) بودند که اختراع «کرومولیتوگرافی 3 سنگی» هنر پوستر هنرنو را امکان‌پذیر ساخت، و سنگ‌نویس و طراح چک آلفونس موچا (1939-1860) پوسترهای معروف آن مظهر اصطلاح هنر نو بود. امیل گال از فرانسه و لوئیس کامفورت تیفانی از ایالات متحده به دلیل ظروف شیشه ای رنگارنگ آرت نوو و همچنین هنرمندان انگلیسی اوبری بردزلی و والتر کرین برای طراحی های هنری فوق العاده خود مشهور بودند.

دیگر هنرمندان مشهوری که در “هنر جدید” دخیل بودند عبارتند از: طراح جواهرات فرانسوی رنه لالیک، نقاش وینی گوستاو کلیمت، طراح تئاتر لهستانی و هنرمند شیشه های رنگی استانیسلاو ویسپیانسکی، و معمار و طراح اسکاتلندی چارلز رنی مکینتاش (1868-1928) ، رهبر مدرسه گلاسکو.

میراث و تأثیر هنر نو

در حالی که هنرنو پذیرش گسترده تری از طراحی “زیبا” را ترویج می کرد، اما از ارزش ماشین یا تولید انبوه کاسته نشد (همانطور که جنبش هنر و صنایع دستی انجام داد)، اما در عوض از بسیاری از نوآوری های تکنولوژیکی از اواخر قرن نوزدهم بهره برد. با وجود این، در جنگ جهانی اول، آن نیز تسلیم فرآیندهای طراحی ساده‌تر شد که در حال در دسترس شدن بودند.

احتمالاً بیشترین تأثیر آن بر (1) طرفداران طراحی یکپارچه در قرن بیستم، مانند مدرسه طراحی باهاوس آلمان و جنبش طراحی هلندی سبک بود. و (2) هنرهای گرافیکی مانند تصویرسازی و طراحی پوستر. امروزه هنر نو به عنوان پل مهمی بین نئوکلاسیک و مدرنیسم در نظر گرفته می شود و تعدادی از بناهای تاریخی آن در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار دارند، به ویژه مرکز تاریخی ریگا، لتونی با بیش از 750 ساختمان به سبک هنر نو.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *