سبک معماری گوتیک (حدود 1500-1120)

مقدمه

اصطلاح “گوتیک” که به سبک اواخر قرون‌وسطی اطلاق می‌شود، برای اولین‌بار توسط جورجیو وازاری (1574-1511) استفاده شد البته نیمی با شوخی و نیمی با استهزا، زیرا ایتالیایی‌ها تصور می‌کردند که گوت‌ها زیبایی دوران باستان را از بین برده‌اند. در این کلمه تمام انزجاری که رنسانس و معماری رنسانس به طور خاص نسبت به هنرمندان قرون‌وسطی احساس می‌کرد به نمایش درآمد. زیرا معماری گوتیک توسعه معماری رومانسک شمالی بود و هیچ شکافی بین آنها وجود نداشت. نامیدن سبک رومانسک به سبک قوس‌های گرد و گوتیک به سبک قوس‌های نوک تیز، بسیار سطحی و ناشیانه است.

برای درک ماهیت هنر گوتیک باید طبقه‌بندی تدریجی فرهنگ قرون وسطی را به خاطر بسپاریم. از صومعه شروع شد و زبان لاتین، زبان طبقات تحصیل کرده در غرب شد. روحانیون برای مدتی طولانی تردید داشتند که خود را با سخنرانی میان مردم عادی آلوده کنند؛ اگرچه سوگند استراسبورگ لودویگ آلمانی (قسم برابری انسان‌ها در کنار هم در جامعه) در سال 842 نوشته شده بود و پس از سال 1000 میلادی، اولین بندهای ایتالیایی و اسپانیایی در اسناد مالکیت ظاهر شد.

هنر رومانسک وحدت را در چندگانگی نشان می‌داد، اما تنها زمانی می‌توانست این وحدت را بر فرهنگی ناهمگون تحمیل کند که توسط دو قدرتی که با آن ارتباط نزدیک داشت، حمایت می‌شد. یعنی قدرت سکولار امپراتوری با تقدیس معنوی خود و پاپی روحانی که همیشه برای قدرت سکولار (مادی‌گرایی) تلاش می‌کرد. باگذشت زمان، کلیسا به طور فزاینده‌ای بین فرقه‌های روحانیون و سکولار که اهداف بسیار متفاوتی داشتند تقسیم شد. روحانیون درحالی‌که مردمان را به ترس از خدا و فرار از جهان ترغیب می‌کردند، در عمل اغلب با وحشیانه‌ترین ظلم و نفسی لجام‌گسیخته رفتار می‌کردند. در یک قرن بعد، دانته از این واگرایی ابراز تأسف کرد، چیزی که مدت‌ها بعد توسط کسانی که از دنیا برای ورود به صومعه چشم‌پوشی کردند یا به دنیای رؤیای شعر پناه بردند به آن پی بردند. ازآنجایی‌که دنیای تخیلات راهبان جای خود را به تخیلات جوانمردانه داد، مذهب مریم مقدس که دائماً در حال افزایش بود نیز تغییر کرد: ادای احترام درباریان، مادر خدای‌گون را به مقامی جدید به‌عنوان یک معشوقه مورد ستایش رساند و نامش مدونا شد.

دگرگونی شکلی که در هنر گوتیک رخ داد، منعکس‌کننده تغییر در کل فرهنگ غربی بود. پس از صومعه‌ها و قلعه‌های رومانسکی منزوی، شهرهایی به وجود آمدند که در آن‌ها جامعه‌ای متفاوت از آنچه پیش‌ازاین پیش رفته بود، شکل گرفت، اما هنوز با تصور جهان مسیحیت روزگار می‌گذارندند. در شهرهای شلوغ، کلیساهای گوتیک مملو از انواع هنرها و ساخته‌شده توسط دست‌های سکولار بودند. تاریخ‌ها و منشورها از انگیزه مذهبی الهام‌بخش، هم اشراف و هم مردم عادی در زمان جنگ‌های صلیبی خبر می‌دهند.

این واقعیت که همه مردم در رشد گوتیک شرکت کردند، خلق‌وخوی سکولار هنر گوتیک را توضیح می‌دهد. یک رئالیسم شاد و انسانی جای فرم‌های قدیمی را گرفت. به‌جای برگ آکانتوس کهنْ خار، بلوط و انگور به عنوان نقوش تزئینی ظاهر شد. این بخشی از همان گرایش طبیعت‌گرایانه است که در ادبیات قرون وسطی یافت می‌شد که افسانه‌های مقدس و معجزه و نمایشنامه‌های اسرارآمیز را با اصطلاحی قوی و واقع‌گرایانه ارائه می‌کرد.

درحالی‌که بزرگ‌ترین دستاوردهای هنر رومانسکی بیانگر تبعیت مطلق از اقتدار بود. هنر گوتیک، در اوج خود، ترکیب تفکر اواخر قرون وسطی، تطبیق بین روح و ماده، خدا و جهان بود. وقتی مردان عصر روشنگری اعلام کردند که فلسفه مکتبیْ چیزی جز تلاش برای راندن شتر ایمان از محل عقل نیست، فراموش کردند که فلسفه مکتبی نه بعد از عرفان، بلکه در همان زمان شکوفا شد.

معابد یونانی با سقف مسطح که با آرامش در این جهان ایستاده‌اند و کلیسای جامع گوتیک که بدون آرامش در آرزوی بهشت ​​است، بیانگر دو نگرش اساسی ذهنی است که تأثیرات کاملاً متفاوتی بر هنرهای زیبای آن روزگار داشتند.

ریشه‌های سبک گوتیک

سبک گوتیک به عنوان الگویی برای کل جهان غرب، ابتدا در فرانسه سرچشمه گرفت و تنها با شروع آن می‌توان پیشرفت آن را ردیابی کرد و تغییرات آن را در کشورهای دیگر را دنبال کرد. در فرانسه، نظام جوانمردی سریع‌تر و درخشان‌تر از جاهای دیگر تکامل یافت. زبان در شعر شکوفا شد و مکتب در همه جا تدریس می‌شد و در نهایت فرانسه بر قله فرهنگ غرب ایستاد. هنر مسیحی دیگر محدود به دربار و طبقات قدرتمند و اشرافی رهبانی نبود، بلکه به مالکیت مشترک اشراف کوچکتر و طبقه بازرگانان و همچنین طبقات جدید فرانسیسکن و رهیبان دومینیکن تبدیل شد که با مردم ترکیب می‌شدند.

در آغاز عصر جدید، سبک جدید گوتیک متولد شد؛ اگرچه هیچ کس در آن زمان متوجه این موضوع نشد. هنگامی که ابوت سوگر از سنت دنیس در سال 1140، عبادتگاه صومعه خود را آغاز کرد که در 11 ژوئن 1144 در برابر یک جماعت منتخب از شاهزادگان سکولار و روحانی تقدیس شده بود، گمان نمی‌برد که در تولد یک سبک جدید حضور داشته باشد. او در گزارشی بسیار دقیق همه چیز را از استخراج سنگ گرفته تا کتیبه‌های روی شیشه‌های رنگی عالی ثبت کرد. بااین‌حال هیچ اشاره‌ای به سبک جدید نکرد. برای مردمان آن عصر، گوتیک تجلی طبیعی ذات آنها بود.

هنگامی که سبک گوتیک، پس از مدت‌ها فراموشی، سرانجام دوباره شکوفا شد، مدتی طول کشید تا توسعه آن به طور کامل درک شود. بیانیه لوفور – پونتالیس در پایان قرن نوزدهم مبنی بر اینکه هنر گوتیک در تمامیت خود منشأ آن طاق آج‌دار است که مانند یک دانه ذرت حاوی جوانه یک محصول غنی است. نظر پوزیتیویسم علمی تا اواخر سال 1922 تکرار شد. اگر این درست باشد، پس فنی بودن، منشأ سبکی بود که قرن‌ها ماندگار شد و مجسمه‌سازی و نقاشی را کمتر از معماری تحت‌تأثیر قرار داد.

می‌توان جلوتر رفت و به طاق نوک‌تیز اسلامی که صلیبیون در شرق دیدند نیز اشاره کرد. از تأثیری که ادبیات عرب و علوم‌انسانی عربی در این زمان در فرانسه داشتند چیزی نگفتند. نمی‌توان انکار کرد که هنر گوتیک در بحث تزئینات مدیون شرق است. اما هیچ کسی نیست که بدون تعصب به کلیسای جامع گوتیک نگاه ‌کند و طاق آجدار با الگوی هنر اسلامی را ببیند و آن را فقط تزئینی و نه کاربردی بداند.

کلیسای سنت اتین در کان که در سال 1077 تقدیس شد، در اصطلاح رومانسکی به خودی خود برای شروع یک سبک جدید کافی بود. جبهه عظیم غربی، ساخته شده در حدود 1080، بر فراز یک پایه قرار دارد که تمایل به سمت بالا در آن غیر قابل انکار است. اما فقط در قسمت‌هایی، ساختمان از جرم مکعبی جدا شده و شروع به حرکت به سمت بالا می‌کند.

جالب‌تر از کلیسای جامع اَنگرز و کلیسای سیسترسین که در آنژو و بورگوندی مظهر گوتیک اولیه هستند، کلیسای جامع لائون است که در حدود 1165 شروع به ساخت شد. نمای آن به‌وضوح نشان می‌دهد که انتقال به گوتیک می‌تواند کاملاً مستقل انجام شود. قوس نوک‌تیز در اینجا گرایش معماری قرن دوازدهم یعنی دوره گوتیک اولیه فرانسوی را با بیانی شگفت‌انگیز نشان می‌دهد. هیچ خط و هیچ سطحی در این نوع کلیساها بی‌دلیل نیستند. برج‌های لائون دارای برج‌های هشت ضلعی بلند هستند. با استفاده از پیوندهای اتصال، حس حرکت پرجنب‌وجوش به سازه القا می‌شود که با تلاشْ خود را به سمت بالا می‌راند، درحالی‌که گوشه‌های مورب برج‌ها، مناظری مورب ارائه می‌دهند که از هر نقطه چشم را به خود خیره می‌کند.

در قرن دوازدهم، در کلیسای جامع شارتر (1250-1194) و در کلیسای جامع نوتردام در پاریس (1345-1163)، مرحله بعدی توسعه به وجود آمد. کلیسای جامع ریمز که در سال 1212 شروع به کار کرد، از نظر شکلی حتی آزادتر و جسورتر است. کلیسای جامع ریمز تأثیر مهمی بر معماری آمریکایی داشت. به عنوان مثال، کلیسای جامع کاتولیک سنت پاتریک نیویورک (1585-1588) طراحی شده توسط جیمز رنویک (1818-1858) از این کلیسا الگوبرداری کرده است. همچنین، کلیسای جامع مِیان ساخته شده در سال‌های (1288-1218) خالص‌ترین تجسم سبک “گوتیک متعالی” را ارائه می‌دهد و کل اروپای غربی چیزهای زیادی برای یادگیری از آن یافتند.

چنین اشکال خالصی برای مخاطب مدرن اهمیت زیادی دارد تا بداند بیشتر کلیساهای رومانسکی توسط سازندگان گوتیک بازسازی یا بزرگتر شده‌اند. بنابراین، در آمیان پنجره‌های مرکز را در بالای برج سمت چپ می‌بینیم و پنجره بزرگ رز در مرکز که الگوی مشخصی از بدنه فلس ماهی در سبک گوتیک شعله‌سان دارد. همانطور که گوتیک متأخر در فرانسه از آغاز قرن پانزدهم به وجود آمد، یک نمونه خوب از فرم بلند پنجره گل رز در نتردام ساخته شد. عصر کلاسیک «گوتیک متعالی» در فرانسه تقریباً با سلطنت لویی نهم (1270-1226) مصادف شد. در مدت زمان بسیار کوتاهی کشور با کلیساهای جدید پوشیده شد که از ماسه سنگ سفید درخشان ساخته شده بودند. این هنر به مرز دیگر سرزمین‌ها رسید. به عنوان مثال نمازخانه سینت در پاریس (1248-1241) که در زمان لویی نهم در سال 1243 آغاز شد، کلیسایی است با یک شبستان بر روی کلیسایی با سه راهرو قرار گرفته است. در نمای آن، پنجره‌های چهارجانبه عریض، به طور کامل جایگزین دیوار شده است.

در مقایسه با کلیساهای جدید و باشکوه در نرماندی و مرکز فرانسه، کلیساهای بخش جنوبی کشور نسبتاً سرد و غیرقابل‌توجه بودند. فقط در بورگندی گروه کوچکی از کلیساها سبک گوتیک را اتخاذ کردند و آن را به ژنو و لوزان انتقال دادند، جایی که بهترین کلیسای جامع گوتیک در سوئیس به وجود آمد.

پس از اینکه گوتیک در فرانسه به اوج خود رسید، یک مکث طبیعی رخ داد. در نرماندی، در ساخت کلیساهای بزرگ، مانند روئن این سبک به کار گرفته شد. همچنین، کلیسای جامع بورژ از الگوی نوتردام پاریس پیروی کرد که ساخت آن به سال 1179 باز می‌گردد، اما پس از تأخیرهای فراوان در قرن چهاردهم به پایان رسید.

این کلیسا دارای پنج راهرو و دو راهرو داخلی است، مانند کلیسای جامع لومان که بالاتر از راهروهای بیرونی است. البته این تمایل به شکستن وحدت فضایی داخلی، روح اساسی سیستم گوتیک را به طور کامل بیان نمی‌کند.

ویژگی‌های سبک گوتیک

آثار اندکی از طرح رومانسک، در پلان کلیسای جامع ساده‌ای از گوتیک باقی مانده است. نیازهای ساختمانی باعث تغییراتی در این نوع کلیساها شد. طاق گرد رومی به پایه‌های بسیار عظیمی نیاز داشت تا وزن دیوارها را تحمل کند، اما با این وجود، رانش طاق‌های متقاطع سنگین دائماً دیوارها را تهدید به فروریختن می‌کرد. تلاش برای رهایی از بار آنها به ناچار به قوس نوک تیز منتهی شد که خطوط فشار را تقریباً عمودی‌تر کرد. مهم‌تر از آن، امکان پوشاندن دهانه‌هایی با اندازه نابرابر توسط طاق‌هایی با ارتفاع یکسان، توسط طاق نوک تیز داده شده بود. این آزادی را که در سیستم رومی از دست رفته بود، بازگرداند. اکنون چهارگوش شبستان مرکزی را می‌توان به دو مستطیل تقسیم کرد که هر کدام با یک دهانه مربعی از بازویی‌ها هماهنگ بودند. تفاوت بین ستون طاق‌ها و ستون بین دهانه‌ از بین رفت. طاق‌نماهای سنگین که کل سیستم ساختاری کلیسای رومی را دیکته می‌کرد، با پرکردگی‌های سبُک که به‌صورت پانل‌هایی بین دنده‌های متقاطع پخش می‌شدند، جایگزین شد. دنده‌ها به‌تنهایی، به‌جای کل طاق سنگین، بار را حمل می‌کردند. 

به‌منظور جلوگیری از بیرون رانده‌شدن دیوارها، ساختمان گوتیک دارای ستون‌های متقابل محکمی بر روی دیوارهای بیرونی خود بود که از آن‌ها پشت‌بندهای معلق مانند بازوهای نگهدارنده بر روی راهروهای جانبی کشیده می‌شدند. این سازه در قسمت بیرونی ساختمان قرار داده می‌شد تا شبستان آزادانه به سمت بالا برود. در کلیساهای رومی نسبت ارتفاع به عرض 2 به  1 بود، اما در گوتیک نسبت 3 به 1 و حتی بیشتر شده است، به طوری که چشم دیگر نمی‌تواند آن را دنبال کند. شبستان سه یا پنج راهرو دارد، در حالی که بازویی‌ها معمولاً سه راهرو دارند. راهروهای جانبی به دور طاق چند ضلعی ادامه می‌یابند. ستون‌ها به شکل خوشه‌های نیم و سه ربع ستونی (به اصطلاح میل‌های طاق) هستند، به‌طوری‌که هسته استوانه‌ای تقریباً ناپدید می‌شود. بخش‌های صعودی این ستون‌ها که از دنده‌های طولی و عرضی پشتیبانی می‌کنند، قوی‌تر از سایرین هستند، در حالی که شفت‌های کوچک‌تر به دنده‌های مورب می‌پیوندند. این ساقه‌های خوشه‌ای سنگیْ به نظر می‌رسند که مانند یک گیاه به سمت بالا کشیده می‌شوند، به طوری که فرد هرگز از بار رو به پایین آن آگاه نیست.

برای جلوگیری از هرگونه ظاهر سنگین در خارج از کلیسای جامع گوتیک، برج‌های کوچکی روی پشت‌بندهای معلق قرار داده شده است. بر فراز بدنه چهار ضلعی برج، مناره هرمی شکل بالا می‌رود. در گوشه‌های سنگ تراشی‌شده، کروک‌های (فرم‌های مستطیلی تزيینی) کوچک به سمت بالا می‌خزند و در بالاترین نقطه برج‌ها به هم می‌پیوندند. گاهی اوقات تزئینات شبیه موجودات زنده هستند، مانند زمانی که گارگویل‌ها (تصویر عجیب و غریب از انسان یا حیوانات) به شکل حیوانات در می‌آمدند. بیشترین تمرکز تزئینات در نما است. بالای درها که موتیف‌های سقف‌ها را تکرار می‌کنند، شیروانی‌های نوک‌تیز، فضای مثلثی شکل پر شده از نقاشی‌های گوتیک از نوعی که پنجره‌های نوک‌تیز را پر کرده و قاب می‌کنند. مجسمه‌سازان گوتیک در «گالری‌های سلطنتی» که در گوتیک فرانسوی اغلب بالای درها ظاهر می‌شوند و به‌ویژه بر روی سنگ‌ها یا روکش‌های آن‌ها بیشترین مهارت خود را به نمایش گذاشتند.

مجسمه‌سازی معمارانه گوتیک

برای درک مجسمه گوتیک ابتدا باید آن را در فرانسه در نظر بگیریم. در آن زمان جنوب فرانسه هنوز پر از مجسمه‌سازی رومی (مجسمه‌ّای وابسته به مجسمه‌سازی یونانی) بود که مجسمه‌سازان سنت تروفیم در آرل، سنت پیر در مویساک و کلیسای صومعه سنت ژیل، به عنوان نمونه از آن استفاده کردند. رویه رومی‌ها که ایوان را به یک ویژگی تزئینی تبدیل می‌کردند به مراتب بهتر با گوتیک تطبیق داده می‌شد تا رومانسک که در آن فرم‌‌های مکعبی و مستقل تنها از طریق درهایی با قاب‌های کم‌عمق وارد می‌شد. معماری گوتیک برای اولین بار امکان رها شدن تخیل از هنر کتاب مقدس را  به شکل مجسمه‌های برجسته در اطراف درگاه‌ها و درها به وجود آورد.

نقاشی “گروه دیدار” در ریمز که در آن به نظر می‌رسد مِری (مریم مقدس) با قدم‌های سبک جوانی حرکت می‌کند، در حالی که الیزابت (همراه مریم مقدس در نقاشی) سخت‌گیری‌هایی مانند یک زن مسن را دارد، تصویر دقیقاً آن چیزی از هنر کهن شمال را در لباس‌های کلاسیک به نمایش گذاشته است. در سراسر اروپا، مانند آلمان، اعتدال خردمندانه، معیار زندگی اشرافی شده بود و با وجود تفاوت در سبک و لباس میان مردم، پیامبران استراسبورگ و کرومائوی مقدس همان حرکات خوددار و موقر را انجام می‌دادند.

از سال 1250 در فرانسه و از سال 1300 در آلمان، کلیساهای سبک گوتیک تقریباً به طور کامل توسط معماران سکولار و سنگ‌تراشان ساخته شدند. شرکت‌های قدیمی سنگ‌تراشی جای خود را به اصناف دائمی دادند. استادان منفرد مجسمه‌سازی سنگی و شاگردان آنها گاهی آثار خود را با امضای خود متمایز می‌کردند، اما همه آنها از یک ایده‌آل الهام می‌گرفتند و مجسمه‌سازی گوتیک را می‌توان خلقتی همگن در نظر گرفت. اگرچه مجسمه‌های نوتردام در پاریس در طول انقلاب فرانسه آسیب دیدند و در قرن نوزدهم توسط ویوله لو دوک بازسازی شدند را می‌توان با مجسمه‌های ساخته شده در اطراف درب کلیسای جامع آمیان در حدود سال 1240، مقایسه کرد. مجسمه مسیح در ورودی اصلی کلیسای آمیان، شباهت قابل‌توجهی به دو هزار مجسمه و نقش برجسته بزرگ و کوچک کلیسای شارتر دارد که در اکثر آنها حال و هوای رمانسکی هنوز باقی‌مانده است. اما در نمای اصلی کلیسای جامع ریمز قرن سیزدهمی مجسمه‌سازی گوتیک فرانسوی به بالاترین سطح خود رسید.

سبک طراحی گوتیک آلمانی

گوتیک متعالی، همان‌طور که در فرانسه تکامل یافت، همیشه شکلی بیگانه در آلمان داشت. در آنجا بزرگ‌ترین بنای یادبود هنر گوتیک، کلیسای جامع کلن (1880-1248) است که سنگ بنای آن در سال 1248 گذاشته شد و پس از اتمام ساختمان معبد متوقف شد. این ساختمان تا قرن شانزدهم ناتمام ماند. کار دوباره در سال 1862 آغاز شد و در سال 1880 به پایان رسید. نقشه زمین آن در قرون‌وسطی بر اساس خطوط آمیان و بووه طراحی شده بود. فضای داخلی، با نوری که به درون آن وارد می‌شد، تصوری عالی از کلیسای جامع گوتیک کلاسیک به دست می‌داد.

در سال 1208، قبل از شروع کلیسای جامع کلن، ساختمان کلیسای جامع ماگدبورگ بر اساس الگوی فرانسوی ساخته شده بود و بین سال‌های 1227 و 1243 کلیسای بانوی ما در تریر به شکل دایره‌ای ساخته شد که برخلاف شکل معمول فرانسوی با یک صلیب قطع شده بود. در رود راین در استراسبورگ یا فرایبورگ، نفوذ غرب هنوز در قوی‌ترین حالت خود بود، اما در شرق دیگر چنین نبود، اگرچه حتی در آنجا، همانطور که تاریخ اغلب ذکر می‌کند، کلیساها توسط سنگ‌تراشانی فرانسویند ساخته می‌شدند.

آلمان شمالی با ساختمان‌های آجری‌اش، مصالحی که شکل ساده‌تری از تزئینات و چیدمان متفاوت دیوارها را طلب می‌کرد، سبک گوتیک را غنی‌تر کرد. مواد ارزان قیمت، طرح‌ریزی ساختمان‌های بزرگ را ممکن ساخت که درخشان‌ترین نمونه آن مارینبورگ است که در سالن بزرگ ضیافت خود مهارت کامل گوتیک متأخر را به نمایش می‌گذارد.

با اینها و با ساختمان‌هایی مانند هالنکرشن یا کلیسای سنت جورج در دینکلزبول، فرد به نقطه‌ای می‌رسد که فراتر از تصورش اشکال معماری جدیدی ایجاد شده است.

در خانه‌های شهرهای قرون وسطای آلمان، در طول زمان، تسخیر گوتیک به‌تدریج و در ریتم آرام رنسانس مستقر شد، در حالی که سرسختانه به اشکال گوتیک پایبند بود. اوضاع در هلند نیز تقریباً مشابه بود، جایی که در اواخر دوره گوتیک، در بسیاری از مراکز تجاری ثروتمند، تالارهای شهر و سالن‌های صنفی با تزئینات غنی ساخته شدند. ساختمان‌های طولانی با پنجره‌های سنگی و شیروانی‌های بلند. سبک گوتیک تمام شمال را تسخیر کرده بود. در سوئد در سال 1287، کلیسای جامع آپسالا توسط یک معمار فرانسوی ساخته شد. درحالی‌که در نروژ کلیساهای استاوانگر و تروندهایم از گوتیک اولیه انگلیسی مشتق شده بودند.

سبک طراحی گوتیک انگلیسی

سبک جدید معماری، از طریق نورماندی، زودتر از آلمان به انگلستان آمد. با این وجود، در معماری گوتیک انگلیسی بود که سبک جدید، وسیع‌ترین حوزه گسترش خود را یافت. در آمیختگی راحت ساختمان‌های کلیسایی با خانه‌های روحانیون، در دوران بازنشستگی آنها در پشت دیوارهای محافظ و دروازه‌ها، تصویری جذاب از کلیسای جامع انگلیسی در قرون وسطی را به نمایش می‌گذارد. آنها همیشه در وسط شهر قرار نمی‌گرفتند، اغلب حیاط سبز کلیسا اطراف کلیسای جامع را احاطه می‌نمود. بدنه کلیسای جامع با تقسیم‌بندی‌های مختلف، به پیروی از شیوه قدیمی نورماندی، طول زیادی دارد و برای پذیرایی از زائران، محل قرارگیری گروه کر اغلب در منتهی‌الیه شرقی گسترش می‌یابد.

سیستم کامل گوتیک در سال 1175 توسط ویلیام سنس که کلیسای جامع را بازسازی کرد به کانتربری آورده شد. در سبک انگلیسی اولیه (1250-1175) طاق نوک‌تیز غالب بود، اما تنها در جایی که نفوذ فرانسوی کاملاً غالب بود، گرایش انگلیسی به خطوط افقی سرکوب شد. کلیسای جامع سالزبری که در سال‌های 1258-1220 ساخته و تکمیل شد که باید به‌عنوان بهترین نمونه از این سبک در نظر گرفت. در کلیسای جامع ولز، بازویی و شبستان و نما با چهره‌های تزئینی، هنوز گوتیک اولیه هستند، درحالی‌که محل گروه کر تا قرن پانزدهم به آن اضافه نشد.

سبک «گوتیک متعالی» یا تزئین شده، 1375-1250، تقریباً پنجاه سال دیرتر از فرانسه ظاهر شد. این به درستی به عنوان یک سبک انگلیسی در نظر گرفته می‌شود، زیرا ویژگی منطقی گوتیک فرانسوی را نداشت. گستره کاملی به جزئیات تزئینی داد و اولین سبکی بود که به طور گسترده از خطوط روان در نقاشی‌های خود استفاده کرد و همچنین طاق‌‌‌های زیبایی که از آغاز قرن چهاردهم توسط انگلیسی‌های رنسانس مورد پسند بود. صومعه کلیسای جامع گلوستر یکی از کامل‌ترین آثار ازاین‌دست است که به نظر می‌رسد هنر انگلیسی در آن سیر تکامل را پیش‌ گرفت و نقطه شروعی برای سبک شعله‌سان فرانسوی است. فرانسه، خانه اصلی سبک گوتیک همیشه چیزی برای یادگیری از نوآوری‌های انگلیسی‌ها داشت.

درحالی‌که کلیسای جامع اکستر که بخش‌های اصلی آن به همین سبک ساخته شده است، ناب‌ترین نمونه از گوتیک عالی انگلیسی در سال‌های 1369 -1327 است، شبستان کلیسای جامع وینچستر پس از سال 1393 بازسازی شد، با طاق‌بندی باشکوه و مفصل‌بندی مؤثر پایه‌های آن و گالری‌هایی در محل تریفوریوم گوتیک، نشان‌دهنده گذار به یک سبک جدید بود. چهارطاقی مرکزی که پس از سال 1290 در انگلستان معرفی شد و هنوز شکل غالب کلیسای جامع وینچستر است، از حدود سال 1450 کمی مسطح شد و بعد به “طاق تودور” تبدیل شد.

در مورد مجسمه سازی، در حالی که انگلستان ارتباط نزدیکی با فرانسه داشت، مجسمه سازی گوتیک انگلیسی تفاوت چندانی با اروپا نداشت. درهای کوچکتر کلیساهای انگلیسی، قرار دادن ویژگی‌های تزئینی بزرگتر را در نماها ضروری می‌کرد. در ولز بیش از ششصد چهره تزئینی از خشم پیوریتان ها (اعضای مذهبی قرن 16 میلادی در کلیسای انگلیسی) در امان ماندند، و تصور درستی از مجسمه سازی انگلیسی آن دوره به مخاطب را انتقال می‌دهند.

سبک گوتیک در دوران معماری اواخر قرن هجدهم، به عنوان بخشی از “طعم گوتیک” و بعداً جنبش احیاگر گوتیک که بر بیشتر معماری ویکتوریا (حدود 1840 تا 1900) تسلط داشت، دوباره در انگلستان ظاهر شد.

منبع: www.visual-arts-cork.com

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *