کلیساهای گوتیک 1140-1500

معرفی

اگر معماری رومی بیانگر قدرت محافظتی خداوند در زمان های غیرقابل پیش بینی بود – معماری گوتیک به آسمان رسید و کمال قدرت را جشن گرفت. با استفاده از طیف وسیعی از ویژگی‌های نوآورانه، سبک گوتیک، شبستان‌های کم نور و باریک رومی را با فضای داخلی روشن‌تر و جادارتر پر از نوری که از پنجره‌های بزرگ گوتیک می‌ریخت، جایگزین کرد. با گذشت زمان، شبستان های گوتیک به طور عمودی به سمت بالا اوج گرفتند و دیوارها به زودی با هنرهای شیشه ای رنگارنگ با شکوه پوشانده شدند تا جماعت را الهام بخشند. کلیساهای گوتیک که از ایل دو فرانس سرچشمه می‌گیرند، همیشه یکباره ساخته نمی‌شدند: بیشتر اوقات، بین 50 تا 100 سال برای تکمیل کامل کلیسای جامع نیاز بود – گاهی خیلی بیشتر -. در نتیجه کلیساها تمایل داشتند با استفاده از ترکیبی از سبک‌های گوتیک ساخته شوند که متعلق به یک یا چند مرحله از سه مرحله است: گوتیک اولیه (1120-1200)، گوتیک عالی (1200-80) و گوتیک پسین (1280-1500). گوتیک عالی به طور کلی با معماری گوتیک Rayonnant منطبق است، در حالی که گوتیک پسین با معماری گوتیک پر زرق و برق منطبق است. در معماری گوتیک انگلیسی، این گونه ها به ترتیب با سبک های تزئین شده و عمودی نمایش داده می شوند. هنر گوتیک نشانگر تغییر عمده ای در نگرش بود. ساختمان های رومی به شدت کاربردی بودند و می توانستند به دفاعی تبدیل شوند. در مقابل، ساختمان های گوتیک به شدت غیردنیایی بودند. آنها به دنبال الهام بخشیدن به مردم بودند. برای انجام این کار، و همچنین به کارگیری آخرین نوآوری های معماری، معماران گوتیک و حامیان آنها هزاران صنعتگر، از جمله ده ها هنرمند را به کار گرفتند. در نتیجه، کلیسای جامع گوتیک فرانسوی گنجینه ای عظیم از هنر مسیحی بود که شامل شیشه های رنگی، مجسمه ها، نقش برجسته ها، کنده کاری های روی چوب، نقاشی های دیواری، ملیله ها، دست نوشته های منور و طلاسازی گرانبها بود.

معماری کلیساهای گوتیک : کلیساها چگونه ساخته شدند

در حدود اواسط قرن دوازدهم، حساسیت هنری جدیدی با اصول معماری جدید از کلیساهای شمال فرانسه گسترش یافت. کلیسای رومی جای خود را به ارگانیسمی داد که سیستم ساخت و ساز مبتنی بر دیوارهای باربر ضخیم را به نفع ساختاری – به نام سیستم اسکلتی – جایگزین کرد که با شناسایی نیروهای وارده بر فضای داخلی، خود را از شر تمام اجزای اضافی رها می کرد. طاق ها و وزن سقف و دیوارها – به شکلی بودند که آنها را در مسیرهای از پیش تعیین شده هدایت می کرد. این دگرگونی در طول کمتر از یک قرن اتفاق افتاد و در ایل دو فرانس (منطقه پاریس) آغاز شد، جایی که میل به ساخت شبستان های بسیار مرتفع منجر به توجه دقیق به جنبه های فنی و رسمی ساخت و ساز شد. این ترجیح برای شبستان‌های مرتفع، که از جریان‌های معماری خاص هنر رومانسک به ارث رسیده بود – از کلونی تا کلیساهای بزرگ عثمانی – به عنصر ترکیبی اصلی کلیساها تبدیل شد، که منجر به شیوه جدیدی برای درک فضا و بیان آن به دنبال تقسیم‌بندی هندسی مشخص شده توسط کلیساها شد. شکل‌های عمودی ستون‌هایی که تا ارتفاع زیاد کشیده شده‌اند و قوس‌های نوک‌دار.

به عنوان بخشی از «سیستم اسکلتی»، دنده‌های طاق‌ها چارچوبی قوسی را شکل می‌دهند که نیروی رانش را از بالا متمرکز می‌کند و آن را به نقاطی منتقل می‌کند که از بیرون با قوس‌های بی‌نظیر تقویت می‌شوند، که به نوبه خود با پشت بندهای معلق که نیروی رانش را منتقل می‌کنند، متعادل می‌شوند. وزن به زمین از نقطه نظر رسمی، اوج گرفتن ساختار داخلی به سمت بالا، خلیجی که به عنوان یک مدول برای ایجاد فضای داخلی استفاده می شود، مفصل بندی دیوارها و وسعت زیاد پنجره ها منجر به انحلال دیوارها می شود که با یک “سیستم دیافانوس“. استقلال قطعات به نفع همجوشی فضایی بیشتر کاهش می‌یابد و تعدد خطوط بصری منجر به اثرات تداعی کننده گسترش می‌شود. این ساختار چابک و کشسان، دیوارها را از عملکرد باربری خود رها می‌کند و وسعت پنجره‌های با شیشه‌های پلی‌کروم را امکان‌پذیر می‌سازد که پرتوهای نور رنگی را به داخل کلیسا می‌آورد و آن فضا را با سایه‌های قابل تغییرش پر می‌کند.

این نور، بسیار متفاوت از نیمه نور کلیساهای رومی، به عنصر اساسی در نظریه فیگوراتیو معماری گوتیک تبدیل شد، که از نور به صورت فیزیکی و استعاری برای آشکار کردن رویه های منطقی و سازنده استفاده می کند – که مطابق با تفکر مکتبی آن دوره تنظیم شده است. – که از ساخت کلیسای جامع حمایت می کنند. در دیدگاه الهیات قرون وسطی، کلیسای جامع گوتیک بیانگر نظم کیهانی و تصویری نمادین از جوهر غیر مادی خدا بود که در هماهنگی تناسبات ساختمان و درخشندگی آن منعکس شده بود. مناره‌ها، قله‌ها و برج‌های عمودی ، به نمادی از صعود تأکید می‌کنند.

کلیسای جامع گوتیک نیز بیانگر تمدن شهری جدیدی بود. این کلیساهای سر به فلک کشیده، عظیم و نفس گیر به عنوان انعکاس تصویر ایده آل این دوره از خود دیده می شدند. چنین انگیزه ای اساسی در پشت این ساختمان ها بود و منجر به ساخت و سازهای جاه طلبانه تر شد.

اثری که گوتیک بر فرهنگ تصویری و معماری متأخر اروپا برجای گذاشت، علت بحث‌های انتقادی داغ بود و با ورود معماری باروک، تعدادی از معماران بزرگ باروک – عمدتا فرانچسکو بورومینی (1599-1667) و Camillo-Guarino Guarini (1624-1624) – شروع به درک ویژگی های فنی و اصالت رسمی ساختارهای گوتیک کرده بودند، در حالی که رمانتیک های قرن نوزدهم گوتیک را از صمیم قلب پذیرفتند و با علاقه ای تازه به آن نگاه کردند و گستره آن را دوباره ارزیابی کردند. چهره هایی مانند جان راسکین (1819-1900) و ویولت لو دوک (1814-79).

خاستگاه

روش های ساخت گوتیک موخر، از معماری سلطنتی فرانسه نشات گرفت ، به طوری که معماران همزمان با تاکیدی ویژه بر سازه، به دنبال روشن کردن و سبک سازی بصری فضا بودند. بعد از پنجاه سال آزمایش، این ایده ها در عمل به هیچ نتیجه ی واحدی منجر نشد؛ به طور مثال، کلیساهایی(کاتدرال هایی) در مناطق مختلف پاریس ساخته می شدند که یا فضای پیش-محراب (بازوی عرضی) نداشتند و یا پیش-محراب بصورت ظریفی در پلان ادغام شده بود؛ در مقابل, کلیساهای سبک پیکاردی مانند نویون و سویسانس،دارای پلانی پیچیده با بیرون زدگی هایی مشخص و چند مقطعی بودند. هدف مشترک سازه های ذکر شده، رسیدن به بیشترین ارتفاع ممکن بود، که در برجسته ترین آثار این سبک در یک نمای چهار طبقه ای تبلور پیدا می کرد، همچنین این سبک از نما (چهار لایه ای) با ایجاد ترافوریوم ( قسمتی از نمای چند قسمتی داخلی کلیسا ها، که محلی برای ارائه تزئینات فاخر کلیسا، مانند مجسمه و نقاشی های ارزشمند بود.) روش سازه ای خنثی کردن رانش طاق ها پارتی را توجیه می کرد. تدوام فرمی و عملکردی قسمت های مختلف کلیسا از جمله محراب(شاه نشین)، پیش-محراب (بازوی عرضی) و صحن عمومی ، باعث هماهنگی ظریف و شگفت انگیز فضای داخلی این کلیساها شده بود؛ در ادامه ادغام سیستم دیوار دو جداره در طرح-سازه ای شبکه ای که از معماری آنگلو-نورمن وام گیری شده بود منجر به خلق سازه ای پیچیده و چند لایه شد که خارق العاده سبک و شفاف به نظر می رسید. با این وجود این اشتراکات، معماران نواحی مختلف مانند پاریس و لائون، با رویکرد های مختلفی نوآورهایی را برای سیستم سازه ای مطرح و آزمایش کرده بودند. به طور مثال در کلیسای نوتردام، بار سازه ایِ قوس های اصلی صحن عمومی، با پشت بند های معلقی مهار می شدند که در بالای بام قابل مشاهده بودند؛ این در حالی است که در کلیسای لائون با برداشتن لایه دوم دیوار سازه ای به صورت تدریجی، از زمین تا سقف، جلوه ای تلسکوپی از سازه مد نظر بود، که باز تعریفی از مفهوم “دیوار ضخیمِ” آنگلو-نورمن است. این آزمایشات پیش درآمدی بر طرح پشت بند های معلق عظیم و طاق های متعدد کلیسای جامع شارتر شدند.

کلیساهای جامع گوتیک در فرانسه

تکامل معماری کلیسای جامع از اوایل تا اواخر گوتیک با افزایش نور و باز شدن دیوارها از طریق استفاده از شیشه های رنگی همراه بود. سازندگان فوراً به سمت پشت بندهای معلق جذب شدند که این گشایش را ممکن می‌کرد، و آگاهی آنها از مفاهیم ساختاری قدرتمند این تکیه‌گاه‌ها با گسترش سریع استفاده از آنها در تغییرات پیچیده و پیچیده نشان می‌دهد و در بزرگترین سازه ها در گروه های همپوشانی که به صورت سری مرتب شده اند استفاده می شد. آنها توسط تکیه‌گاه‌های قدرتمند فزاینده‌ای که بالای آن قله‌ها و گلدسته‌ها قرار گرفته‌اند، پشتیبانی می‌شوند که ظاهر بیرونی سازه را به‌طور اساسی تغییر می‌دهند، حجم‌ها را در نوعی کالیدوسکوپ پرسپکتیو یا تکراری از مدولاسیون ریتمیک حفره‌های داخلی می‌شکند. حال شکل ستون به یکی از ویژگی های نمای بیرونی تبدیل شد، مانند مجسمه های برجسته روایی در اطراف درها و درگاه ها. تغییرات داخلی هم به همان اندازه مهم بود، زیرا استفاده از پشت بندهای معلق امکان افزایش ارتفاع شبستان را تا حداکثر ممکن بدون نیاز به استفاده از تریبون های بالای راهروها فراهم می کرد. پارتیشن شبستان اکنون به شکل بالغ خود رسیده بود که به لطف حذف گالری، بر روی ارتفاعات با سه سطح بزرگ، مفصل بندی شده بود.

کلیساهای جامع در اروپا

کلیسای جامع سنت دنیس

کلیسای جامع کلن

کلیسای جامع نوتردام

کلیسای جامع شارتر

کلیسای جامع لینکلن

کلیسای جامع آمیان

کلیسای جامع میلان

کلیسای جامع سویل

کلیسای جامع سالزبری

کلیسای جامع یورک

کلیسای جامع استارزبورگ

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *